هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Zahra2020 فککردییی من خندیدممم
من ده بار قسمت اخرو دیدم
-
به خانم دکترمون توهین نکن لطفا
-
razie_ افرین قهر کن
-
-
Zahra2020 امیدوارم که خوب باشید
.
نههه ببخشید چرا، این چه حرفیه نگفتم که عذرخواهی کنید یا چیز دیگه، مشکلی نیست🫂.
-
-
رفتم ثبت نام کردم واس گواهینامه
-
Blue28
بی تربیتتت -
خاطرهی اولین روز دانشگاه در این ترم:
البته کلاس نرفتیم
فقط برا ناهار
ساعت ۱۱وخوردی،اتوبوسی که قبلش پسرا رو سوار کرده بود
اومد جلوی خوابگاه که ماهم سوار شیم
پسرا بلند شدن رفتن عقب
دختراهم جلو نشستن
البته جا کم بود و اکثریتمون مجبور شدیم وایسیم
بعد از حدودِ ۲۰دقیقه رسیدیم دانشگاه
اومدیم بریم سلف خودمون
دیدیم پسرا دارن میان بیرون
گفتن جابهجا شده
رفتیم سلفِ قبلیِ اونا
حالا صفِ غذا
حدود ۱۰نفری جلویمن بودن
ولی خیلی کند توزیع میکردن
منم حالم زیاد خوب نبود
به دوستم گفتم میشینم
نوبتم شد بگو
.
صدام کرد
حدود ۴نفر قبل از من بودن
یهو دیدم عرق سرد میریزم و حالت تهوع دارم و اصلا نمیتونم وایسم
به دوستم گفتم میتونی غذاموبگیری؟
اینقد حالم بد بود که منتظر جواب نموندم و رفتم
️
سرم به شدت گیج میرفت
دستموگرفتم به دیوار و از بین جمعیت رد شدم
عرق سرد میریختم
و گرمم بود
اومدم چادرمو در بیارم رفت زیر پام و اصن یه وضعی
رفتم سمت آبسردکنِ سلف و طبق معمول لیواننداشت
مهم نبود!
تو دست آب یخخخ خوردم و به زور شیر آب رو بستم اومدم کیف یکیو برداشتم و نشستم جاش(پیش دوستم)
تازه فهمیدم فشارم افتاده
️(اولین بار بود اینجوری میشدم)
به دوستم گفتم یه چیزِ شیرین داری؟
گفت خرما
من: نه نه مرسی!
(اون لحظه نمیتونستم خرما بخورم و قطعا بالا میاوردم)
یه کم نگاه کردن نمیدونستن چیکار کنن
مثل اینکه رنگمم زرد و لبام سفید و اینجوریا شده بود
بچه ترسید
با دوستش گفتن پاشو بریم بیمارستان
من: نه خوب میشم(فشارم افتاده بود و تا بیمارستانم حداقل نیم ساعت راه بود و من اصلا نمیتونستم با اون وضع بلند شم چه برسه برم سردر دانشگاه منتظر اسنپ!)
رنگِ پریده و عرق سردم بچه ها رو ترسونده بود
یه دنت نمیدونم مال کی بود بهم دادن
همونو با چنگال خوردم حالم بهتر شد
غذامم بچه ها گرفته بودن
دیدن دارم میمیرم اسنپ گرفتن برگشتیم خوابگاه
اولین بار بدون چادر در دانشگاه رویت شدم
️
البته تقریبا از بچه ها کسی بیرون نبود
پن:روز خوبی بود
️
زهرا بنده خدا 2
ای وای
عجب روزی
اینا رو یک جا یاداشت کنید
خاطرات تون جالبه بعدا یک کتاب میشه
خاطرات بنده خدا از دانشگاه -
گروه خونیمAB+ بود
-
@Aqua_
-
زهرا بنده خدا 2
ای وای
عجب روزی
اینا رو یک جا یاداشت کنید
خاطرات تون جالبه بعدا یک کتاب میشه
خاطرات بنده خدا از دانشگاه -
Blue28
بی تربیتتتزهرا بنده خدا 2 عه فهمیدی با توعم؟
ببخشیدا شوخی کردم🥲 -
@Aqua_ عه گربه تبریزی
-