هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Blue28 بپرس ازش
جدی می گم... خیلی ریز یه بحثی رو راجع به کتاب و اینجور چیزا شروع کن
بعد از اینکه از کتابایی که این تابستون خوندی گفتی و گفتی چه کتابای هست که دلت می خواد بخونیشون، از اونم همینو بپرس که چه کتابایی خونده اخیرا و مثلا چیا هستن دوست داره بخونهAnzw 18 عاا باشه
-
نوشتهشده در ۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعییی
-
استرسگرفتم
-
دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۰۳ آخرین ویرایش توسط Blue28 انجام شده
هیهیهی
-
دانشجویان پزشکی فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط Blue28 انجام شده
@Aqua_
-
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28 -
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28Anzw 18 سحدسجصنسجصد
-
نوشتهشده در ۳ مهر ۱۴۰۳، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عجب آدمایی هستید
من اصلا با کتاب اونم غیر درسی حال نمیکنم -
آخرین بار برای مبینا کتاب هدیه گرفته بودم...
حتی اون روزی که رفتم بخرم هم می دونست که دارم می رم کتاب بخرم(البته از خودش نپرسیده بودما اونی که از خودش پرسیدم ثمین بود که یکی دیگه رو فرستادم اینکارو برام بکنه چون تولدش نزدیک بود و تابلو می شد)
بعد کافه نشسته بودیم حتی کتابو در آوردم بهش نشون دادم که نگااااااا اونروز اینو خریدممم و فلاننن و اینااااا
با ذوق که مبارکه عزیزم و این حرفا، کتابو گرفت نگاه کنه
همین که یه کم ورق زد متوجه یادداشت صفحه دوم کتاب شد و فهمید که براش هدیه گرفتم:)))))
شدیدا برق تو چشماش معلوم بود و روش جالبی در میش گرفتم بنظرم... گفتم بگم بهت:)))
Blue28Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ثمین
برا ثمین اصلا باهم رفتیم کتابفروشی(چند نفر دیگه هم بودن) و فکر می کرد داریم می ریم برا من کتاب بخریم به خاطر همون خودش نقش بزززرررگیییی تو پیشنهاد بهم داشت
️
-
وایی
-
این پست پاک شده!
-
کیپصچیتصجستص۰سن
-
@Aqua_ هیییینننننننننننن
-
Anzw 18 صسجص ارهههههه
-
-
بزرگسالی یعنی:
چهار روزه میخوام گریه کنم، ولی وقت نمیکنم
خانوم طوفان