هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محله های شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر "هاروارد کلی" زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.
-
درست شد
️
️
️
️
️
-
Aqua
اره نوشته بود تو سایتشون
ولی من پارسالم مصاحبه رفتم
اصلن مثل امسال نبود
همه چی فرق داشت امسال
آره وزنم از چیزی ک میخاستن بیشتره
اونا 70 75 کیلو میخاستن -
#شهر_عجیبیه...
-
Aqua
ممنون
مهم نی دداش
فقط ظلمه ظلم
اینم بدرک -
این پست پاک شده!
-
@f-nalist منو میگی؟
-
Aqua
ممنون
مهم نی دداش
فقط ظلمه ظلم
اینم بدرک -
دداشم تو راه میگف نمیدونم چ علاقه ای داری بری تو جاده جنازه برداری بیاری بیمارستان ریدم توش
دس به این کتابای کنکوریت بزنی با من طرفی ولش کن
اعصابش خورد بود حقم داشت -
@f-nalist هیچوقت زبونت رو به فلز سرد نزن
-
@f-nalist ربطی نداشت ولی خب اشکال نداره
-
احساس میکنم فقط منتظر بودن من کنکوری شم که مراسم بگیرن.
-
عجب.
-
نفس عمیق
️