هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
من حتا بعد اعلام رتبه هم گریه کردم.گریه ناراحتی.بعد پسرخالم پیشم بود دیده بود.خالمینا تبریک گفتنی میگفت وا مریم که قبول نشده
️
Blue28 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
من حتا بعد اعلام رتبه هم گریه کردم.گریه ناراحتی.بعد پسرخالم پیشم بود دیده بود.خالمینا تبریک گفتنی میگفت وا مریم که قبول نشده
️
عه منم :>
تا رتبمو دیدم شوک شدم... رفتم پیش مامانم بهش گفتم همونجا بغضم ترکید
هی میگف خوبه چرا گریه میکنی
میگفتم این اصلا چیزی نبود ک انتظارشو داشتم... خستگی ب تنم موند :> -
من موقع اعلام نتایج نهایی، دیدم نوشته مردود، سریع رفتم نون خریدم، وقتی برگشتم دیدم بابام منتظر نشسته میگه رمز سنجشت چیه؟
بعد که دید نوشته مردود گفت ایشالا سال بعد، حالا بیا صبحونه مونو بخوریم -
پرستو بابایی کلن از صبح سکوته.
Blue28
عجیبه -
بعد همون لحظه بابام زنگ زد پیش اونم گریه کردم ترسید
️
-
@f-nalist سلام ف.نالیست
️
امیدوارم حالت الحمداللهتر از قبل باشه -
پرستو بابایی خداروشکر بد نیستم.تو خوبی؟
Blue28
منم بد نیستم -
پرستو بابایی سلام
مِهردُخت
خوبی الهام؟(: -
من موقع اعلام نتایج نهایی، دیدم نوشته مردود، سریع رفتم نون خریدم، وقتی برگشتم دیدم بابام منتظر نشسته میگه رمز سنجشت چیه؟
بعد که دید نوشته مردود گفت ایشالا سال بعد، حالا بیا صبحونه مونو بخوریمAkito چ بابای خوبی واوو :>>
-
من موقع اعلام نتایج نهایی، دیدم نوشته مردود، سریع رفتم نون خریدم، وقتی برگشتم دیدم بابام منتظر نشسته میگه رمز سنجشت چیه؟
بعد که دید نوشته مردود گفت ایشالا سال بعد، حالا بیا صبحونه مونو بخوریم -
Akito چ بابای خوبی واوو :>>
Michael Vey ممنونم
بنده خدا بعد از اون دیگه اشاره ای نکرد -
سه رقمی
-
Aqua حالا جالبه بدونی یه چندماهی هست مثل سابق نمیرم نونوایی
-
Blue28 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
من حتا بعد اعلام رتبه هم گریه کردم.گریه ناراحتی.بعد پسرخالم پیشم بود دیده بود.خالمینا تبریک گفتنی میگفت وا مریم که قبول نشده
️
عه منم :>
تا رتبمو دیدم شوک شدم... رفتم پیش مامانم بهش گفتم همونجا بغضم ترکید
هی میگف خوبه چرا گریه میکنی
میگفتم این اصلا چیزی نبود ک انتظارشو داشتم... خستگی ب تنم موند :>Michael Vey در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
عه منم :>
تا رتبمو دیدم شوک شدم... رفتم پیش مامانم بهش گفتم همونجا بغضم ترکید
هی میگف خوبه چرا گریه میکنیمن مامان و بابام و خواهرم خونه نبودن.به هیچکدوم زنگ نزدم چون میدونستم گریم شدیدتر میشه
.به همشون پیامک دادم.
بعد به دوستمم گفتم همون موقع زنگ زد کلی جیغ و ویغ خوشالی کرد.(حالا منم دارم گریه میکنم)
میگفتم این اصلا چیزی نبود ک انتظارشو داشتم... خستگی ب تنم موند :>
میفهمم.میفهمم.می فهمم