هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
اگه قرار بود یسری از خاطره هامو پاک کنم، بدون شک هرچی از انیمه sword art online دیدم رو پاک میکردم
-
آخجون، دوشنبه عصر با مبینا :))
-
بعد ۵، ۶ سال هر دفعه صحبتکردن باهات برام تازگی داره!
-
بر همه خیلی عجیبه، بیشترین مدتی که با کسی دوست بودم یه سال بوده، اونم بهواسطه مدرسه
-
فقط خیلی خستهاَم، ۴ روز استرس
تو این ۴ روز سر جمع ۱۵ ساعت خوابیدم
۱ میخوابیدم و ۴ با حالتتهوع بیدار میشدم -
اونجا وقت نمیشد ناهار بخورم
تا میومدم یه قاشق غذا بخورم صدام میکردن برم تو اتاقا
البته بقیه واکنش نشون نمیدادن، میگفتن فوقش با گروه ۱۲ میریم ولی من هر مرحله که تموم میشد دوست داشتم برم مرحله بعد -
فقط پلاکاردمو یادم رفت تحویل بدم 🥲
البته دم در شک کردم یکم، گفتم بزار بپرسم ببینم باید تحویل بدم یا نه، ولی دلم نیومد! -
یادآور ۲روزی بود که گذشت، دلم میخواست یادگاری نگهش دارم
-
فقط خیلی همه ازم کوچیکتر بودن
کاش بیشتر درس میخوندم که پشت نمونم -
اگه قرار بود یسری از خاطره هامو پاک کنم، بدون شک هرچی از انیمه sword art online دیدم رو پاک میکردم
Akito در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
اگه قرار بود یسری از خاطره هامو پاک کنم، بدون شک هرچی از انیمه sword art online دیدم رو پاک میکردم
خیلی غمگینه؟
من خیلی دوست دارم مدفن کرم های شبتاب رو ببینم
سایلنت وویس رو هم دیدم خیلی گریه کردم... -
officer k در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میگفت دوستت دارم،
و مرگ من به تعویق میافتاد.=)
چطوری؟خوبی؟
-
از همهی شهرا بودن، همهشونم آدمای خوبی بودن
تا میفهمیدن مامانم نیست کلی حرف میزدن باهام -
شب دومم که رفتم نمازخونه بیمارستان، ۵ ۶ تا مامان با دختراشون بودن داشتن شام میخوردن، دوتا غذام به من دادن گفتن ببر بر خودت و بابات. یکی از پرستارا آورده
-
شب دوم از مورد علاقههام بود، بیشترش تو لابی بیمارستان گذشت
-
و مجددا بهم اثبات شد تو از همه زیباتری!
-
چرا تو یک سال و اَندی که گذشته، هیچکس جاتو نمیگیره؟
-
چطور میتونی انقدر منو مجذوب خودت کنی؟
-
چرا هیچچیزی به جز تو برام جذابیت نداره؟
دارم نگران میشم، اگه بعد رسیدن به تو، اشتیاقی برای زندگی نموند چی؟