هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دلتنگم...
دلتنگ همه چی...
دلتنگِ گذشته
حال
آینده
( : -
شادی عدم غم نیست کنار آمدن با غم است...
-
یه شب که داشتیم تو خوابگاه حرف میزدیم و الکی میخندیدیم
محدثه:
بچه ها
ولی من همین الان دلم برای این لحظه تنگ میشه....
( :
و چقد راست میگفت...
ولی بخوایم یا نخوایم زمان ما رو با خودش میبره...
و ما میریم با کلی خاطرهی تلخ و شیرین
در انتظارِ خاطراتِ جدید( : -
نمیدونم چرا
ولی همینجوری یاد کلاس هفتم افتادم
بعد اینکه برگه های امتحان نوبت اول عربی رو دادن
یکی از بچه ها که باباش رو نمره گیر بود زد زیر گریه و کلا نمره زیر ۱۸ نمیتونست بگیره انگار همچنین چیزی ، شده بود ۱۶ بهش ۱۸ داد
آخه این چیه که الان دم خوابی اومده به ذهنم خب که چی بشهالان چرا یاد این افتادم
-
نمیدونم چرا
ولی همینجوری یاد کلاس هفتم افتادم
بعد اینکه برگه های امتحان نوبت اول عربی رو دادن
یکی از بچه ها که باباش رو نمره گیر بود زد زیر گریه و کلا نمره زیر ۱۸ نمیتونست بگیره انگار همچنین چیزی ، شده بود ۱۶ بهش ۱۸ داد
آخه این چیه که الان دم خوابی اومده به ذهنم خب که چی بشهالان چرا یاد این افتادم
-
سلام خانوم Nilay خوبین؟
مدت زیادیه که من فقط لایک هاتونو پای پستام دارم و خب همین حس خوبی داره^^ -
مثلا
من دیگه تاریخ معاصر قرار نیس بخونم دیگه انسان و محیطی وجود نداره
امسال آخرین سالیه که کتاب عربی رو جلو چشم میبینم(خدایا فقط واسه همین یه مورد هزار مرتبه شکرت)
قراره اوضاع بهتر باشه چون قراره برای بهتر شدنش یه سری کار بکنم
دیگه چیزی یادم نمیاد...
تودلی -
-