هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دلم میخواد یه دیوار بلندی دور خودم بکشم که کسی توانایی هیچ گونه ارتباط برقرار کردن با منو نداشته باشه و انقدر از حالتی که هستم لذت ببرم که بی تفاوت بشم نسبت به همه چیز و متوجه کوچک ترین تا بزرگ ترین چیزها و حتی آدم ها نشم...
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا شکرت=)))
-
jahad_121 توی ترکی دقیقا ترجمه خاصی نداره، دقیقا همین جمله رو میخوایید بدونید به ترکی؟
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم غروب جمعه شلمچه رو میخواد
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم اون دوازده شب شارع الجمهوری منتهی به شارع العباس و میخواد
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم برای خانم خاکشور موکب ارمان حسین تنگ شده
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای گریه های بلند بلند و بی هوا وقتی مامان بابام گوشی هاشونو جواب نمیدادن
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای عمود ۱۲۲۰
موکب فرهنگیانی که خاطره شد -
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۰ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
برای اون شبی که تیر برق میخواست بالا سرمون بیوفته
و تو خیابون خلوت میخواستیم بریم زیر ماشین
و لیوانم از کوله افتاد رو پاهام و خورد و خمیر شد -
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای گریه های عمیق و بی دلیل حرم حضرت عباس
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هعییی خدا شکر به بزرگیت
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاید حتی برای شب اول کربلا ساعت سه صبح بعد نماز
طبقه بالا حرم امام حسین
وقتی فشارم افتاده بود نمیتونستم راه برم
دراز کشیدم و خادمه ولم نمیکرد و هی میگفت خانم خانم طریق طریق -
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای دعا کمیل شب جمعه بالای اون پله متحرک هایی که برای اربعین گذاشته بودن
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حتی برای استرس نرفتن کربلا
اسفند پارسال
وقتی همه ی خانواده داشتن میرفتن و من تصمیم گرفته بودم به خاطر کاری بمونم
اما یه لحظه شکستن دلم جواب داد و همه موندن
کارم انجام شد
همه رفتیم:)) -
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای طبقه ی بالا رو به روی گنبد حضرت امیر
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای حبیبی گفتن های بچه ها
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
حتی برای اقا شکرالله که تو سبزوار سی تا دختر و وسط جاده ول کرد رفت
-
نوشتهشده در ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ۱۹:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
برای جلسه ی مدیر فرهنگی که خیلی خصوصی بود
و منی که همیشه حرفامو میدم کسی دیگه بزنه
یهو پریدم بدون خبر تو جلسه وگفتم من نماینده دانشجوهام
و چهار تا مسئول اقا مجبور شدن یه دختر دانشجو ی بی تجربه رو که نمیدونه چطوری باید حرف خودشو به کرسی بنشونه و اربیعن و راه بندازه بین خودشون راه بدنو جلسه اخر اینطور پیش بره که نه تنها آقا امام حسین امضا کنند و اربعین قطعی بشه
بلکه زمان اعزام هم یجوری باشه با کاراموزی همون دختر بی تجربه تداخل نخوره