هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
تخته شیشه ای
-
ولی وسایلمو هنوز جمع جور نکردم
️
-
دوستمو زیادی قال گذاشتم باید بهش زنگ بزنم
️
اما حال ندارم
️
اخه اصولا عادت ندارم وقتی ب دوستام زنگ میزنم تنها باشم
️
-
من گشنه تر از پیشم
دارم گشنه ترم میشم -
چو جَمالِ او بتابَد
چه بوَد جمالِ خوبان؟
که رُخ چو آفتابَش
بکُشد چراغها را...! -
مرا ببوس
برای آخرین بار
تو را خدا نگهدار
که میروم به سوی سرنوشت
بهار من گذشته
گذشتهها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت -
درمیان طوفان
همپیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفان ها
به نیمهشبها دارم با یارم پیمانها -
دختر زیبا
آن برق نگاه تو
اشک بیگناه تو
روشن سازد شب من -
تو را خدانگهدار
که میروم به سوی سرنوشت -
چقد آهنگهای ویگن میتونه خوب باشه آخه.
-
زن زیبا بود در این زمونه بلا
خونهای بیبلا هرگز نمونه ای خدا
زن گل ماتمه
خار وگل با همه
زن نامهربون دشمن جونه -
دکترا با خرید چی خوشحال میشن؟
گوشی پزشکی
ما مهندسا چی؟
پ.ن: هنوز پیستوله رو نخریدم و خیلی خوشحال نیستمAkito اون شمشیر بیدسته چیه
-
دکترا با خرید چی خوشحال میشن؟
گوشی پزشکی
ما مهندسا چی؟
پ.ن: هنوز پیستوله رو نخریدم و خیلی خوشحال نیستمAkito مبارک باشه
-
زندگی مانند بازی شطرنج است؛
ما نقشهای میریزیم، اما اجرای آن مشروط به حرکتهایی است که رقیب به دلخواه میکند.
این رقیب در زندگی، «سرنوشت» است.در باب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور
-
ari_14 عههه
اسمش چیه -
مگر چند بهار از عمرمان گذشته که اینقدر مصائب و اندوه از سر گذراندهایم و اینقدر تجربه در پستوی وجودمان تلنبار شده!؟
مگر ما چند سالمان بود که اینقدر زود پیر شدیم؟مگر ما چقدر طاقت داشتیم که دائما در حال دویدن باشیم و نرسیدن؟ مگر ما چقدر قوی بودیم؟
که تا یادمان هست، قصهی مدارا بود و رنج بود و خشم بود و قصهی آرزوهای محال بود و دلخوشیهای دست نیافتنی!
مگر ما چند سالمان بود که اینقدر خاطرات تلخ و تجربههای ناخوشایند برای تعریف کردن داریم و در همزیستی با اندوه اینقدر حاذقیم؟
ما کجای این داستانیم که موهامان اینقدر زود سفید شده؟!نرگس صرافیان طوفان
-
پرستو بابایی
جالبه. تحت بالا بودن تواناییای بالقوه میخواد.@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
پرستو بابایی
جالبه. تحت بالا بودن تواناییای بالقوه میخواد.