هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
_ Reza _ 😂😂😂
گزارشگر آنتن قشنگ معلوم بود چقدر زورش اومده
چند بار گفت باید ببینیم برنده توپ طلا وینیسیوس هست یا کسی دیگه
تو برنده شدن وینیسیوس که شکی نیست اصلا😂@AmirBarsam من که دنبال نکردم بازیارو رقیباش کیان ؟
-
@AmirBarsam دقیقا منم یه زمانی بود استقلال دربیو میباخت گریه میکردم شام نمیخوردم چون فردا قرار بود مدرسه اون کل کلایی که قبلش کرده بودمو جواب پس بدم 😂💔 ولی الان چه ببره چه ببازه انگار نه انگار
-
_ Reza _ رقیب نداره 😂😂😂
یه سریا میگن توپ طلا باید بدن به رودریِ منچسترسیتی
ولی خب سطح وینیسیوس و جامهایی که برده و کارایی که کرده کجا و رودری کجا😂@AmirBarsam عع ینی مسی رونالدو از کورس توپ طلا کامل کنار زده شدن ؟ 💔
-
@AmirBarsam دقیقا منم یه زمانی بود استقلال دربیو میباخت گریه میکردم شام نمیخوردم چون فردا قرار بود مدرسه اون کل کلایی که قبلش کرده بودمو جواب پس بدم 😂💔 ولی الان چه ببره چه ببازه انگار نه انگار
-
زهرا بنده خدا 2
وای یاد شما افتادم😑💔😂
حق داشتید والا ،این همه می نوشتین 🤧😂پرستو بابایی
😅❤ -
نیستی خانوم بنده خدا
زهرا بنده خدا 2مِهردُخت
سلام خانم مهردخت
برگشتم❤ -
نمیخواستم بیام انجمن...
این چندروزم طبق معمول کلی ماجرا داشتم که زیاد حوصلهشونو ندارم..
ولی دلم نیومد از این استاد جدیدم نگم...
(همون که رفتم برا زبانم باهاشون صحبت کردم و هرجلسه که منو میبینن پیگیرن که به کجا رسیدیم...)
شخصیت فوق العاده ای دارن( :
به شدت مهربون،بااخلاق،مسئولیتپذیر و دوست داشتنی ان...
امروز از ذوقشون برا پدر شدن ذوق کردم و حالم خوبه( : -
خیلی خوبن( :
خیلی... -
مِهردُخت
سلام خانم مهردخت
برگشتم❤زهرا بنده خدا 2
سلام
خوش برگشتی -
دوشنبه باهاشون کلاس داشتیم
کلاس جابهجا شده بود و یه عده خبر نداشتن نشسته بودن تو کلاس قبلیه منتظر استاد...
استاد اومدن و (۱۰دقیقه ام زودتر اومدن،چون نماینده مون پیام یادآوریِ کلاس فرستاده بود و استاد فک کرده بود میخوایم زودتر کلاس روشروع کنیم)
من و ۳تا از دخترا تو کلاس بودیم
یه کم سربهسرمون گذاشتن(داشتن شوخی میکردن که سوال تشریحی میدن و بچه ها هم میگفتن تستی باشه؛منم تو گوشیم بودم و اهمیتی نمیدادم😶😅(معلوم بود شوخی میکنن)
یهو استاد: خانم فلانی شما نظرتون چیه؟
من: استاد تستی
استاد: شما که سرعت تایپتون بالاست باید بگید تشریحی ،تند تند با مداد بنویسید😀😂
من: استاد سرعت تایپم بالاست با خودکار سریع نمی نویسم😁😂
پن: حالا لبخندم میزدم الان فک میکنن داشتم چیکار میکردم😂🚶🏻♀️)
بعد پسرامونم اومدن
(بقیه همچنان نمیدونستن کلاس جابه جا شده با تاخیر اومدن...)
خلاصه
استاد حال و احوال کرد باهاشون و
پسرامون حال روحیشون خیلی خوب نبود(حالا افسرده هم نه...ولی نگران بودن...)
نگران آینده بودن و اینکه قراره چی بشه و چیکار کنن و چه مسیری رو برن...
پسرا: استاد نصیحتمون کنید(یه همچین جمله ای)
استاد:میخواید حرف بزنیم؟
پسرا: آره
استاد: پس درو ببندید تا ببینیم مشکل چیه❤ -
زهرا بنده خدا 2
سلام
خوش برگشتیمِهردُخت
متشکرم🙏🏻 -
کلاسمون با ایشون تا الان نهایتا ۱ساعته بوده
بعد ایشون سر صحبت رو که باز کردن
حدود ۵۰دقیقه گفت و گو بود...
و من چقد پسندیدم...
و وسطشم ضبط کردم که داشته باشم( : -
گفتن بعضیا به یه جایی که میرسن دیگه گذشتهشون رو فراموش میکنن
ولی من فراموش نکردم
بیاید براتون بگم...
و گفتن...
از درس خون بودن و یهویی تغییر رشته دادنشون
سال کنکورشون مشکل پیش اومده و زیست شناسی قبول شدن
اینقد ازشون توقع نداشتن که فامیل میگفتن آرش به این درسخونیش این شد بقیه چی میشن؟
از کارشناسیشون و چند ترم شاگرد اول بودنشون
از یهویی عاشق شدن و معدل ۱۴ شون
از جواب نه شنیدن از طرف
از گارکری کردن و یهویی سربازی رفتنشون...
از خیلی چیزا...
از اینکه، بچه ها!
آره شما هم عاشق میشید و طرف جواب نه میده
میگه برو باببااا! تو چی میگی دیگه!
از خیلی چیزا باهامون حرف زدن...
از اینکه بچه ها:
به خدا ماهم رو همین صندلیا نشسته بودیم
همین نگرانیا رو داشتیم
خیلی جاها سختی هم کشیدیم
ولی زندگی همینه!...
سخت بگیری سخت میگیره... -
نمیخواستن تخریب رشته کنن!
ولی دوست داشتن پزشک بشن که اونم ماجراها داشته...