هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رئیس بیمارستان اموزشی ای که تو اتاقی که اون جراحش باشه دانشجو راه نمیده :))))
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دو دسته آدم داریم(این مورد بیشتر برا دخترا صدق میکنه):
۱: اونایی که آدم خوبی هستند و هم از لحاظ ظاهری و هم باطنی زیبا هستند ولی از کبود اعتماد به نفس رنج میبرند
2: اونایی که نچسب هستند و نه از لحاظ ظاهری و نه از لحاظ باطنی زیبا نیستند و اطرافیان اینها از اعتماد به نفس کاذب این افراد رنج میبرند -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
رئیس بیمارستانی که بهش بگن اقا این دستگاه خرابه بیمار مجبوره برای یه عمل مینور چشم بره شهر دیگه هزینه اش زیاد میشه رفت و امدش هست اینا اکثرا پیرن نمیتونن برن
بگه به درک -
هعی
عجب روزگار ی -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاه صنم زیبا صنم بوسه زنم چشمای تو
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی جدی خیلی رو حالم تاثیر گذاشت
اصن انگار قرار بود من اون ساعت از داروخونه بیام بیرون تا با سمیع روبرو بشم اونم بعد چند ماه -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا دمت گرم اصن
بیبین منا، دمت گرم -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
.ما میدونیم داریم دور میشیم،دورتر از هر وقتی
ولی میدونیم اینقدر تو خودمون تنها غرقیم که نمیتونیم تظاهر کنیم ب نزدیکی
فقط میدونیمنمیذاریم این عادت بشه
شاید فقط زمان نیاز داریم
شایدم... -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عجب شعر قشنگی واسه چشمات سرودم
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
بچه جون میگذره
از همه این ا یک چیزی یاد می گیری
صبور باش
هرچی زندگی سخت تر
تو قوی تر می شی بیشتر یادمیگیری -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دست تو تو دست من بود، دلت اما جای دیگه
تو خودت خبر نداری اما چشمات اینو میگه
مدتی بود حس میکردم که دلت یه جا اسیره
پشت پا زدی به بختت، کی واست جز من میمیره -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو میگی یه وقتا گاهی پیش میاد یه اشتباهی
نه دیگه دیگه نمیشه واسه تو نمونده راهی -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و خداوند شادمهر عقیلی را آفرید تا یه ایران عاشقش بشن و حسرت یه کنسرتش و رو دلشون بذاره
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دیگه دیدنم محاله
دیگه برگشتم خیاله
سزای کارت همینه
دل از اون نگات بیزاره -
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
باید بشینم موتو ببافم وقتی کلافهم از این شهر
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو این غروب سرد سرتو بذار رو شونهی من
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نسخ آلبوم خورشید
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
امروز جبران نکنم خرم.
-
نوشتهشده در ۱۵ آبان ۱۴۰۳، ۲۱:۰۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تنها با گل ها گویم غم ها را