شعردانه
|
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یادت رفته لیلی دیگه اون قبلی نیست
قبلا تا ساعت ها میتونستم حرف بزنم تا قانعت کنم اشتباه میکنی
یا یکاری کنم ناراحت نباشی
ولی خب الان فرق میکنه..
بخاطر ناراحتیت معذرت خواستم ، چند روز زمان دادم بهت ، امروزم سعی کردم سر صحبت باز کنم
هر کاری که بنظرم نیاز بود رو انجام دادم
ولی اگه تو نمیخوای من دیگه نمیتونم بشینم و ناز تو رو بخرم
چون نه تو اون آدمی برام نه من آدم قبلیم
اگه خواسته باشی خودت میای و حرف میزنی
ولی دیگه نخواستی نمیتونم مجبورت کنم :> -
ببخشید ولی اصلن حوصلتو ندارم.
-
نمیخوام دیگه ببینمت...
-
Goodbye
-
-
پاهام میلرزن 🥲
-
In a game of blood
🩸 -
دیشب حالم خوب بود صبح دیدم نمیتونم از جام بلند شم
اما خب به دلیل اینکه حتی اگه بمیرمم باید برم مدرسه با اردنگی انداختنم ندرسه
بعددد
زنگ اول زمین داشتیم زرت از من پرسید :)انقدر ریز میپرسید من از شدت استرس بعد از اتمام پرسش چنانن فشارم پایین بود بچه ها میگن شبیه گچ دیوار بودی
بعدش زنگ بعد چون دیشب نتونستم املا زبان بخونم رفتم به معلم گفتم اونم قبول کرد از من نگیره سر کلاسش موقع استراحت سر مو گذاشتم رو میز بعد دیدم زنگ بعدی شده:)بچه ها روم کاپشناشونو انداخته بودن سردم نشه:])
حتی معلممم گفته بود اروم حرف بزنن من از خواب نپرم اخرشم مجبور شدم به خاطر بدن درد و تب و لرز برم زنگ بزنم یعنی تا برم زنگ بزنم هفت خان رستم رد کردم
بعدشم که رسیدم خونه ساعت 11 بود فکر کنم خوابیدم تا ساعت 6 بکوب
هیچی نفهمیده ام از گذر زمان و سر صدا و.. -
