هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
هعی دست دست میکنم
هعی میگم بگم نگم
اونقدر دست دست میکنم که زمانش بگذره
بعد که گذشت باز با خودم میگم یعنی الان دیره زوده چیه
بعدش میرسم به این نقطه که دیگه دیر شده و چون دیر شده دیگه گفتنش فایدهای نداره یعنی؟!
حیف شده حالا باید آخرش بگم یا نگم؟! -
قناعت میکنم با درد، چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم، چون مرهم نمیبینم... -
خوشا و خُرَّما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم، دل خُرَّم نمیبینم... -
نقطه
ئارهههههه 🥹 -
نقطه
ئارهههههه 🥹 -
نقطه
ئارهههههه 🥹@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
نقطه
ئارهههههه 🥹این عکس رو هم استادمون ازمون گرفته.
هرچند که ته اونجاییم.
ولی خیلی خاطره شد برامون...
بعدشم رفتیم چارباغ، جشن گرفتیم (سیبزمینی خوردیم!) که ارائه دادیم. -
ببین تا پاک کنم دیگه. چرا نمیبینی
-
ما رو باش ذوقمونو با کی قسمت میکنیم
-
بعد میگن پسرا بیذوقن
-
بعد میگن پسرا بیذوقن
@danial-hosseiny
فقط از این به بعد دلم میخواد یه نفر اینجا این جمله رو به کار ببره. -
ببین تا پاک کنم دیگه. چرا نمیبینی
-
آدما از دور قشنگن.
-
من تو آزمایشگاه خیلی سعی میکنم نخندم(شدت سعی ام بستگی داره به اینکه کی اونجا حضور داشته باشه...)
البته که یهو وقتی خیلی جدی ام و خودمو گرفتم که نخندم،یهو....
️
بدترینش اون وقتی بود که استاد اومد عکس سلولا رو داخل اطلس به یکی از پسرا نشون بده(سوال پرسید از استاد،استادم اومد از اول بهش توضیح بده،یه دور توضیح داده بود)
بقیه داشتن زیر میکروسکوپ میدیدن
منم این طرف وایساده بودم برا خودم
️
(میکروسکوپا رو بچه ها اشغال کرده بودن و منتظر بودم یکیشون آزاد شه)
خلاصه
استاد نشسته بود رو صندلی
پسره اون طرفش بود
منم رفتم این طرف استاد که ببینم(رو اطلس بهتر متوجه میشم!(اول باید اونجا خوب ببینم بعد زیر میکروسکوپ)میکروسکوپا هم که اشغال بودن و من خیلی سم بیکار بود)
من خیلی جدی داشتم سلولا رو نگاه میکردم و با توضیحات استاد تطابق میدادم
استاد:
این سلول توی فلان سرطان هست(مخفف انگلیسی سرطانه رو گفت/فک کنمALLبود)
پسره: بله
من: (رو به اطلس و سلول)
استاد: خب این(ALL) یعنی چی؟
پسره: لوسمی لنفوئیدی حادِ مزمن
من همچنان رو به اطلس و یهویی:
و اینقد بد و یهویی بود که بچه فهمید چیگفته ،خودشم خنده اش گرفت
اومد درستش کنه ولی استادم بهش خندید:حادِ مزمن چیه دیگه؟!
(آخه یا حادِ یا مزمن!به کار بردن دوتاش باهم مثل گفتنِ نمکِ شیرینه
️)
پن:
استاد پراش ریخت از خنده ام(به جدیتم نمیخورد به همکلاسیِ پسرم بخندم
️اونقدری پراش ریخت که یهو روشو برگردوند نگاه کرد و من همچنان نیشم باز بود و بسته نمیشد
️)
-
@danial-hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
نقطه
ئارهههههه 🥹این عکس رو هم استادمون ازمون گرفته.
هرچند که ته اونجاییم.
ولی خیلی خاطره شد برامون...
بعدشم رفتیم چارباغ، جشن گرفتیم (سیبزمینی خوردیم!) که ارائه دادیم.