هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
به خدا دیگه نمیکشم با این
-
خودش و کراشش کم بود
-
میره دوستاشم میاره تو اتاق!
که از چرندیاتشون بگن! -
دارم به این فک میکنم که این وقتی اینقد بیشعوره(از این لحاظ که میبینه ما داریم درس میخونیم ولی عین خیالش نیست!)
من چرا باید باهاش رودروایسی داشته باشم؟!
دقیقا رو چه حسابی؟! -
میره دوستاشم میاره تو اتاق!
که از چرندیاتشون بگن!زهرا بنده خدا 2 بهش تذکر بده قبل اینکه دیر بشه اون موقع دیگه نمیشه کاری کرد
-
اون از امتحان تاریخ که من حالم خوب نبود و نمیتونستم برم بیرونا عین اواره ها این طرف اون طرف درس بخونم
تو سروصدای محض درس خوندم
و شب امتحان
ساعت ۹که اومدیم نمونه سوال حل کنیم
هیچی یادم نبود!(نه صفر صفر! ولی اونقد بد آخه؟!)
و مجبور شدم شب تا صبح رو بیدار بمونم و از اول بخونم( :
برا چی؟!
امتحان تاریخ
در حالی که برا زبان نموندم
برا ایمنی نموندم
( : -
زهرا بنده خدا 2 بهش تذکر بده قبل اینکه دیر بشه اون موقع دیگه نمیشه کاری کرد
@آقای-همساده
دیر شده...
از اول ترم وضع همینه...
گفتیم شاید امتحانا بهتر شه ولی خب...
بهتر شده ها!
ولی به نسبت اینکه امتحان داریم انگار فرقی نکرده... -
ولی دیگه باید سعی کنم رودروایسیمو بذارم کنار...
هرچند سختمه...
خیلی سختمه...
مخصوصا وقتی خودشو زده به نفهمی... -
@آقای-همساده
دیر شده...
از اول ترم وضع همینه...
گفتیم شاید امتحانا بهتر شه ولی خب...
بهتر شده ها!
ولی به نسبت اینکه امتحان داریم انگار فرقی نکرده...زهرا بنده خدا 2
اینجور آدما باید سریع باهاشون برخورد شه وگرنه دیگه نمیشه جلوشونو گرفت -
ولی دیگه باید سعی کنم رودروایسیمو بذارم کنار...
هرچند سختمه...
خیلی سختمه...
مخصوصا وقتی خودشو زده به نفهمی...زهرا بنده خدا 2 از آدمایی که از اخلاق خوب بقیه سوء استفاده می کنن متنفرم
-
دیشب وسط سوالا گفتن تو چرا هیچی بلد نیستی؟!
من: بس که صدا میدین نمیذارین درس بخونیم
و اون یکی دوستم پراش ریخت که این حرف رو زدم و منتظر بود درستش کنم
ولی حق گفته بودم!
زهرا هم در حالی که داشت بلند بلند میخندید یهو ساکت شد
ولی بازم همون اش و کاسه... -
زهرا بنده خدا 2 از آدمایی که از اخلاق خوب بقیه سوء استفاده می کنن متنفرم
@آقای-همساده
و فک میکنن زرنگن
و بقیه احمق و بی زبون... -
حالا خداروشکر امتحان خوبی بود امروز
ولی شب رو کامل بیدار بودم
صبح اومدم یه ربع بخوابم(دقیقا وقتی بیدار شدنن من از خستگی خواب رفتم)
در کمدا رو میکوبید به هم
پلاستیکا..
یه وضع مسخره ای
۶و۴۵تا ۷ هم کامل نشد که من خواب باشم... -
اعصابمو خورد کرده...
-
الان یه چیزی بگیم بهش برمیخوره
میگه ناراحت شدم
خب به درک -
الان یه چیزی بگیم بهش برمیخوره
میگه ناراحت شدم
خب به درکزهرا بنده خدا 2
خیلی ارومیا
من بودم اینو از دستش میگرفتم پرت میکردم بیرون -
الان یه چیزی بگیم بهش برمیخوره
میگه ناراحت شدم
خب به درکزهرا بنده خدا 2
ببین قانون نوشتیم ما
-
اقا دانیال وقتی استاد دانشگاه شن
پ.ن: منبع نوشته بود استاد ادبیات عمومیشون بوده
@danial-hosseiny@mr-vinyzo
منم دوستم با شما
دوستان حساسن شلوغش میکنن.
اونی هم که میگه «فشار خورد» دلیلش اینه که حسینی یه مدت بایوی آلاش این بود:
«نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است
من اگر شعر نباشد به خدا میمیرم
بعدِ کنکورِ سخیفی که بخوانیش دو صفر
عاقبت در هنرِ نصف جهان معمارم»بعد دوستان بازم میومدن میپرسیدن چی میخونی. اونجا فشار داشت =))))
-
اقا دانیال وقتی استاد دانشگاه شن
پ.ن: منبع نوشته بود استاد ادبیات عمومیشون بوده
@danial-hosseiny@mr-vinyzo
حرصی که داره میخوره رو واقعا میفهمماما در جایگاه ایشون اگه بودم، فکر میکنم صرفا با انداختن دوستان جیگرم حال میومد و برام بسنده بود