هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خیلی خوابم میومد
زهرا داشت غذا میخورد(۲_۳لقمهی آخرش بود)
من: زهرا تموم شد بیدارم کن
و با لبخندِ خواب آلود
خوابیدم
عملا میشد۲دقیقه
بعد خودم بیدار شدم
زهرا بهم دست تکون داد منم تکون دادم
با حالت خوااااب
مرد از خنده
بعدم تا رفت بیرون دوباره بیهوش شدم
خداروشکر خودم بیدار شدممم -
Akito
بچه ها از من به شما نصیحت
تو زندگیم اشتباه زیاد کردم ولی هیچوقت با بچه های خوابگاه صمیمی نشدمlO_Ol راستش منم قصد و نیتم همین بود ولی جو اینجا خیلی عجیبی
خودمم تعجب میکنم
البته فقط با ۳ یا ۴ تاشون اینشکلی ام -
Akito من نیز
اصلا چند روز خونه بودم
هس می کردم یک چیزی کم انگار جاموندم تو خوابگاه پیششون -
خدایا خودت کمکم کن امروز شیمی مو به سر انجام برسونم
️
-
Akito
بچه ها از من به شما نصیحت
تو زندگیم اشتباه زیاد کردم ولی هیچوقت با بچه های خوابگاه صمیمی نشدمlO_Ol نه صمیمی صمیمی که نه ولی به هرحال ادم مدتی رو کنار شون زندگی کرده
2 3 تا شون مثلا واقعا خیلی دلسوزن و هوا مون رو دارن
من بهشون احترام می زارم و واقعا رفتم خونه دلم برای خوابگاه تنگ شد خودم مونده بودم عجیب بود
با اینکه این چند ماه کم اذیت نشدم تو خوابگاه
ولی مثلا بیمارستان می خواستم برم
یکیشون خیلی چندین بار همراهم اومده و من چون حالم خیلی بد بود اصلا کاری نمی تونستم بکنم همه کارمو انجام دادهخب من هنوز که هنوز مدیونشم و خیلی دلسوزه برای همه مون
ادم ها با معرفتی هستن
ولی اره درست می گید نباید صمیمی شد زیاد
و اینکه هیچی هم موندگار نیست
ولی برام قابل احترامن -
Nasrinsani
ممنونم عزیزم لطف کردی🥰️
️
-
خواب بود زنگ زدم بیدارش کردم
نمی دونستم
کهقرار بود 9 بیاد گفتم بچه کوچیک داره کل سحر حالا بیداره هاا
عجب بچه خوبیه می زاره مامانش بخوابه. -
خدایا شیمی تموم شه
به اون بنده خدا هم قول دادمفقط کی ریاضی مو بخونم
-
بچه ها برام دعا کنید
دو روز سنگینی پیش رو دارم
خیلی ممنون