هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
خواب بود زنگ زدم بیدارش کردم
نمی دونستم
کهقرار بود 9 بیاد گفتم بچه کوچیک داره کل سحر حالا بیداره هاا
عجب بچه خوبیه می زاره مامانش بخوابه. -
خدایا شیمی تموم شه
به اون بنده خدا هم قول دادمفقط کی ریاضی مو بخونم
-
بچه ها برام دعا کنید
دو روز سنگینی پیش رو دارم
خیلی ممنون -
خدایا شکرت...
-
فک کنم پسرامون دارن زیادی باهام راحت میشن
-
امتحان داشتیم
اومدم بشینم(طبق معمول ردیف جلو)
یکیشون: خانم فلانی بیاید اینجاا(چندبار داشتن صدام میکردن حواسم نبود)
من:من درست نخوندما
فایده نداره ولی باشه...
.
قدبلندمون پشت سرم بود
منم سعی کردم رو دستمو باز بذارم که ببیننن
و نمیدونم اون عقب چیکار میکرد که استاد هزار بار بهش گیر داد
اونی که سمت راستم بود هی سعی میکرد رو دستمو نگاه کنه ولی نمیتونست و چقد تلاش کردم بهش برسونم ولی نمیشد(چون بچهی خوبیه سعی کردم کمکش کنم)
هم استاد در لحظه شکار میکرد هم فاصلهمون زیاد بود
استاد متوجه شد: آقای فلانی چیکار میکنی؟
اون: استاد هیچی
من: داشتم میمردم از خنده
از اینکه اینا کمی به من امید داشتن ولی کاری ازم برنمیومد
متاسفانه نمیتونمم زل بزنم تو چشمشون بهشون برسونم(البته اونی که این توقع رو داشت چون ازش خوشم نمیومد واقعا کلااا نمیتونستممم)
اینکه رو به برگه ام میخندیدم خیلی سم تر بود
️
یه دختر دیگه ام پشت سر سمت راستیه من بود
ما دوتا کلا رو مود خنده بودیم
یه وضع سمی بود
بعد سمت چپیم که کلا ازم دور بود
منم ازش بیذارم
️
در واقع کمکی به کسی نکردم
واقعا در این حد بلد نیستم دیگه
همون که دستمو باز میذارم ببینن خیلی زحمت میکشمم