هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گرمای اطرافم
انسانهایی که دوستم دارند یا ندارند!
خندهها و پیوندهایی که میآیند و میروند
گاه میمانند
شکر میکنم
از آن که"خدا" مینامند یا چرخه پروانه یا کائنات
فرقی ندارد
حتی وقتی حس میکنم در شهری ویران تنها میان خرابهها قدم میزنم
حتی هنگامهی تقلا برای نجات در عمق دریا
نمیدانم چرا اما
سپاسگزارم
.
.
.
و در پایان همیشه فکر میکنم آیا توهمآنطور که باید لبخند میزنی؟
این تناقض پایان من میشود
کاش هرلحظه در هر قدمت جای خالی مرا حس کنی و بغض نداشتن در اوج شادی نفست را ببرد.
و کاش هرگز لحظهای غم به خانهی وجودت سر نزند.
کاش هر کجا اسمم به گوشت خورد قلبت مثالِ یک تکه کاغذ بر روی آتش شروع کند به مچاله شدن
و کاش هرگز نامم را به خاطر نیاوری.
.
.
حرف زیادی نیست
سپاسگزارم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۱:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چون حوصله نداریم دسته جمعی تصمیم گرفتیم برنامه خوابمونو بهمبزنیم و تا انتخاب واحد بیدار بمونیم بعدش بریم سرکار
جیزز کرایست به دادمان برسد -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مث یه سایه کنارت میام آروم پا میذارم
زندگیمو رویاهامو توی چشمات جا میذارم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل دیوونمو میبری هر دم، تو شدی دوای دردم
خط و نشون کشیدم که دل به دلت ببندم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هی دل ای دل نکن مستم مرا ول نکن
بستم به کوی او دلم هی منو غافل نکن -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۳۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دو چشمون سیاهت کافرم کرد
لب پر خندهات از دل درم کرد
شنیدم بی مَنَت خوابت نبرده
فدای چشم بیخوابت بگردم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سبزه کشمیر ما، زلفای تو زنجیر ما
عاشق به دلبرش میگفت ای جان شیرین ما
یا مرا ببر به خونتون یا بیا به خونهی ما
یا مرا ببر به خونتون یا بیا به خونهی ما -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلی داریم و دلداری نداریم
غمی داریم و غمخواری نداریم
به تنهایی چنان دل آشنا شد
که دیگر با کسی کاری نداریم -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گردش زمانه اگر برده از دل تو دگر
یاد و یادگار مرا وای بر من -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام، حال همهی ما خوب است...
ملالی نیست، جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور، که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند!
یادت میآید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری..؟! -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام ای بهترینم، هنوز عاشقترینم
اگر از آشیونه دور دورم، غم عشقت تو قلبم مونده با من
از اون خوابی که اسمش زندگی بود
همون عشق و همون غم مونده با من -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نگیری عشقو از من که میمیرم تو غربت
دلم با درد این عشق یه عمره کرده عادت
تو ویرون من یه سرگردون، فلک کارش همینه
منو رسوای عالم کرد، خودش رسوا ترینه -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ندیدی گریه هامو، نخوندی قصههامو
به اونجایی رسیدم که گم کردم خدامو
چه بنویسم از این دنیا به دنیا دل نبندین
فقط یک آهه و یک دم به فردا دل نبندین -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سلام ای بهترینم، هنوز عاشقترینم
شبای غربت اینجا سرد سرده
فقط شب درد بیخوابیم قشنگه
عزیزم زندگی معنای درده
فقط این عشق و بیتابیم قشنگه -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدایا شکرت=)))
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۲:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بزن تار که امشب باز دلم از دنیا گرفته، بزن تار و بزن تار
-
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۳:۴۳ آخرین ویرایش توسط Ramos9248 انجام شده
به چشمای تو سوگند
که عشقت واسه من رنگ جنونه
به چشمای تو سوگند
که عشقت مث آتیشه تو قلبم، مث خونه -
@danial-hosseiny حالا اینا تا الان از کنار ی کتاب تاریخم رد نشدنا
اینا همونایین ک تنها اطلاعاتشون از تاریخ، عرب ملخ خوار و کوروش بزرگ تو اکسپلور اینستاشونهنوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۳، ۴:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMichael Vey ++++