هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
amir ahmadi در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
amir ahmadi راهکار مریم (ناظم) همیشه این بود که لاگ اوت کن دوباره بیا
مریم سه تا یک؟
اون خودش لاگ اوت کرد رفته به قهقرا دیگه نیومد
وایس پیامش بدم ببینم زندس یا نهآره
واییییاگه زنده نبود نون خامه ای میدم
دلتون صابون نزنین که بادمجون بمه
️
amir ahmadi در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
amir ahmadi در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@Zahra-HD در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
amir ahmadi راهکار مریم (ناظم) همیشه این بود که لاگ اوت کن دوباره بیا
مریم سه تا یک؟
اون خودش لاگ اوت کرد رفته به قهقرا دیگه نیومد
وایس پیامش بدم ببینم زندس یا نهآره
واییییاگه زنده نبود نون خامه ای میدم
دلتون صابون نزنین که بادمجون بمه
️
چرا اینهمه خشن
-
اگه میتونستم همتونو دونه دونه منشن میکردم ولی شرمنده دیگه ۱۵۰ نفرید
Gharibe Gomnam وای وای ببین کی اینجاس
امروز چقد خوب بود آلا
چطوری ریحانههه🫂
-
انقدرررر خستممممم
تا رسیدم
و وسایل چیدم
الان فقط سردرد و بی حالی و کمی سرگیجه
غذاهم درست حسابی نخوردم فقط می خوام بخوابم -
بچه های انجمن همتون
دلم واستون تنگ شده بودGharibe Gomnam بهبه سلاام حالتون خوبه؟
-
انقدرررر خستممممم
تا رسیدم
و وسایل چیدم
الان فقط سردرد و بی حالی و کمی سرگیجه
غذاهم درست حسابی نخوردم فقط می خوام بخوابم -
بعد از مدت ها، یه عالمه برف اومد...
دانشگاه
-
بعد از مدت ها، یه عالمه برف اومد...
دانشگاه
-
انقدرررر خستممممم
تا رسیدم
و وسایل چیدم
الان فقط سردرد و بی حالی و کمی سرگیجه
غذاهم درست حسابی نخوردم فقط می خوام بخوابم -
بچه های انجمن همتون
دلم واستون تنگ شده بودGharibe Gomnam
منم دلم برات تنگ شده بود ای دختر زیبا -
بعد از مدت ها، یه عالمه برف اومد...
دانشگاه
-
امروز رو کلا منتظر برف بودم...
صبحم که هوا اون شکلی بود دیگه واقعا دعا دعا می کردم دومین برف این زمستونم هم بباره، شیرکاکائو درست کنم، بشینم پشت پنجرهی باز، بوستان بخونم و به اندازه ۱۰ دقیقهای که یک ماهه منتظرشم خوش بگذرونم:))))) -
مُنَم میرُم اَ ای شَهر
-
یه سری روزایی هستن که خالی سپری نشدن ولی احساسم نسبت بهشون خالی سپری شدهس
-
مثلا امروز رفتم خونهٔ مامانبزرگم. در طول روز دو قسمت از سرگیجه رو دیدیم با خانواده و یه قسمت جان سخت. عصر بعد از مددددتها جای نوشتن یادداشت و دلنوشت ترجیح دادم از دلنوشتنیام یه داستان بنویسم و طرح کلی اولیهش رو نوشتم. سهتا داستان کوتاه از اُ. هنری خوندم که جزو تمرینای کلاسه و باید یکی از قصههاشو انتخاب کنیم و اتاقمو مرتب کردم.