هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
@dr-saraaa
me tooنوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۰۹ آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شده
- بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! - در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید - یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم - ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ - یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن ! - با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … ! - اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید - یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم - رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم..
#فریدون مشیری
- بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدانگهدارتون امروز چند بار خواستم درمورد یه چیزایی دباره خودم حرف بزنم
میترسم یهو بفرستم نمیدونم چم شده
-
خدانگهدارتون امروز چند بار خواستم درمورد یه چیزایی دباره خودم حرف بزنم
میترسم یهو بفرستم نمیدونم چم شده
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۱۴ آخرین ویرایش توسط marzi.m انجام شدهاین پست پاک شده! -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
- بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! - در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید - یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم - ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ - یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن ! - با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … ! - اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید - یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم - رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم..
#فریدون مشیری
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@marzi-m در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
- بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم ! - در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید - یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم - ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ - یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن ! - با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … ! - اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید - یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم - رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم..
#فریدون مشیری
لایک - بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شیراز هم یه ذره لرزید
هر جا بود
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خـــون خوری گـــر طلب روزی ننهــاده کـــنی
آخــرالامـــر گــــل کــوزه گـــران خواهــی شــــد
حالیـــا فکـــر سبــو کـــن کـــــه پـر از بـاده کنـــی
گـــــر از آن آدمیــانی کـــــه بهشتت هوس است
عیـــش با آدمـــی ای چنــــد پـری زاده کنــــی
تکیــــه بر جای بزرگان نتوان زد به گــــــزاف
مگر اسباب بزرگـی همه آماده کــنی...
حافظ -
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
عطر مشهدی
خطر : بوی این عطر مادم العمر بوده و هرگز از بین نمیرود
دور از دسترس قرار گیر کلا
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
خطر : بوی این عطر مادم العمر بوده و هرگز از بین نمیرود
دور از دسترس قرار گیر کلا
ماندگاریش وحشتناکه
-
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
عطر مشهدی
خطر : بوی این عطر مادم العمر بوده و هرگز از بین نمیرود
دور از دسترس قرار گیر کلا
ماندگاریش وحشتناکه
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sobhan-1999
خیلی انگار سختی کشیدی بخاطرش
-
نوشتهشده در ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۳:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده