هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
درگیرم! برای من مدتهاست خیلی چیزها سؤاله...
برای من سؤاله آدمی که خودش دفتر یادداشت داره و احساساتش رو یادداشت میکنه، توی تلگرام یه کانال داره که فقط خودش توش عضوه و اونجا هرچیزی بنویسه هیشکی نمیخونه، بنا بر کدوم دلیلی گاها دلش میخواد بیاد توی محیطی عمومی مثل تودلی و چیزی رو بنویسه؟ مرز بین گدایی محبت و توجه و صرفا بروز برای من مخدوش شده. اصلا بروز برای چی؟ کی؟ چرا؟! چرا باید توی مجمعی عمومی درونیاتت رو بنویسی زمانی که درونیات اسمش روشه و مسائل درونیه؟ چرا گاها دل آدم میخواد این کار رو بکنه؟ آیا نیازی از درون آدم رفع میشه؟ چه نیازی؟ نیاز به دیده شدن و توجه؟ این بده یا خوبه؟ اصلا نیازی به برچسبگزاری بد و خوب داره؟ میتونه بد یا خوب باشه اصلا؟ چقدر میشه با «دلم خواست» مسائل رو حل کرد؟! اونقدر این جمله توی جامعه دلیل و علت کارای مزخرف، چندش، مضحک و تهوعآور شده توی روابط و رفتار که نسبت بهش دافعهٔ هزار درصدی دارم و انگار که تمام جزئیات زندگیم رو با منطقم پیش بردم؛ نه اینکه دلم بخواد. اصلا با «دلم خواست» تا کجا میشه پیش رفت؟ آیا من واقعا توجه میخوام؟ چرا درصورت «بله» بودن پاسخ این سؤال درونیات آدم به هم میریزه و نسبت به خودت، رفتارت و منشت دافعه پیدا میکنی و از خودت فرار میکنی؟ اصلا نیاز بیرونی چقدر باید توی زندگی درونی آدم مؤثر باشه؟ برای بقیه چقدر مؤثره که برای من اینقدر زیاده. اونایی که نیازشون کمتره چیکار کردن که کمتره؟ تهش چی شد بالأخره آدم گاهی صرفا دلش میخواد یا نیاز داره ببیننش؟ اصلا چرا اینو نوشتم؟ نمیدونم!نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط Hhh Hh انجام شدهS.daniyal hosseiny
سلام
ببخشید رو تودلیتون ریپلای میزنم
انسان موجودی اجتماعیه
که خواه ناخواه ؛ نیاز به دیده شدن داره(البته تو هرچیزی لزوما به یک اندازه و به یک شکل صدق نمیکنه)
بنظر من ؛ تا وقتی این باعث نشه که خود شخص یا طرف مقابل احساس ناراحتی کنه؛ درست و منطقیه.
و نیازهای درونی و بیرونی، هردو روی هم تاثیر گذار هستن(میتونه به یک اندازه نباشه)
موفق باشید -
S.daniyal hosseiny
سلام
ببخشید رو تودلیتون ریپلای میزنم
انسان موجودی اجتماعیه
که خواه ناخواه ؛ نیاز به دیده شدن داره(البته تو هرچیزی لزوما به یک اندازه و به یک شکل صدق نمیکنه)
بنظر من ؛ تا وقتی این باعث نشه که خود شخص یا طرف مقابل احساس ناراحتی کنه؛ درست و منطقیه.
و نیازهای درونی و بیرونی، هردو روی هم تاثیر گذار هستن(میتونه به یک اندازه نباشه)
موفق باشیدنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهHhh Hh
چرا جوابت یه جوریه انگار رفتم توی سایت روانشناسی کامنت گذاشتم خانوم دکتر جوابمو داده -
Hhh Hh
چرا جوابت یه جوریه انگار رفتم توی سایت روانشناسی کامنت گذاشتم خانوم دکتر جوابمو دادهنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهS.daniyal hosseiny
که اینطور
️
امیدوارم مورد تایید واقع شده باشه. -
درگیرم! برای من مدتهاست خیلی چیزها سؤاله...
برای من سؤاله آدمی که خودش دفتر یادداشت داره و احساساتش رو یادداشت میکنه، توی تلگرام یه کانال داره که فقط خودش توش عضوه و اونجا هرچیزی بنویسه هیشکی نمیخونه، بنا بر کدوم دلیلی گاها دلش میخواد بیاد توی محیطی عمومی مثل تودلی و چیزی رو بنویسه؟ مرز بین گدایی محبت و توجه و صرفا بروز برای من مخدوش شده. اصلا بروز برای چی؟ کی؟ چرا؟! چرا باید توی مجمعی عمومی درونیاتت رو بنویسی زمانی که درونیات اسمش روشه و مسائل درونیه؟ چرا گاها دل آدم میخواد این کار رو بکنه؟ آیا نیازی از درون آدم رفع میشه؟ چه نیازی؟ نیاز به دیده شدن و توجه؟ این بده یا خوبه؟ اصلا نیازی به برچسبگزاری بد و خوب داره؟ میتونه بد یا خوب باشه اصلا؟ چقدر میشه با «دلم خواست» مسائل رو حل کرد؟! اونقدر این جمله توی جامعه دلیل و علت کارای مزخرف، چندش، مضحک و تهوعآور شده توی روابط و رفتار که نسبت بهش دافعهٔ هزار درصدی دارم و انگار که تمام جزئیات زندگیم رو با منطقم پیش بردم؛ نه اینکه دلم بخواد. اصلا با «دلم خواست» تا کجا میشه پیش رفت؟ آیا من واقعا توجه میخوام؟ چرا درصورت «بله» بودن پاسخ این سؤال درونیات آدم به هم میریزه و نسبت به خودت، رفتارت و منشت دافعه پیدا میکنی و از خودت فرار میکنی؟ اصلا نیاز بیرونی چقدر باید توی زندگی درونی آدم مؤثر باشه؟ برای بقیه چقدر مؤثره که برای من اینقدر زیاده. اونایی که نیازشون کمتره چیکار کردن که کمتره؟ تهش چی شد بالأخره آدم گاهی صرفا دلش میخواد یا نیاز داره ببیننش؟ اصلا چرا اینو نوشتم؟ نمیدونم!فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شدهS.daniyal hosseiny
سلام روزتون بخیر
در مورد مواردی که بچه ها اینجا از سختی ها یا به قول خودمون میایم غر می زنیم و.. چیزی که ابتدای تاپیک نوشته شده
شاید یک دیدش از نظر روانشناسی هست
افراد میاند غر می زنن بهم دیگه معمولا با هم قشر ها خودشون
قبلا این مطلبی می زارم که می زارم
خونده بودم
یک صوت داخل ش هست برای بچه ها پزشکی یک روانشناس داره صحبت می کنه
این متن تون دیدم یاد اون افتادم
قسمت غر زدن و اینکه تو تنها نیست میگند بر اثر چی هست که مردم دور هم غر می زنند و..
شاید یکم کمکتون کنه شایدم نه ولی اگر وقت داشتید گوش بدید یا از دقیقه 12 حدودا به بعد
https://amirmghorbani.com/نامهای-برای-تو-که-میخواهی-پزشک-شوی/یکم متن ها رو رد کنید ویس رو می بینید.
باتوجه به اینکه اینجا بچه ها همه در کنار هم تلاش می کردن برای رشته ها خوب و الانم تعداد زیادشون اون رشته ها رو می خونند حالا طی این مسیر
اینجا با هم نسبت به اون مراحل و سختی ها مسیر شون اینجا تودلی می نوشتن حالا به جز تنهایشون یا کلا. -
S.daniyal hosseiny
سلام
ببخشید رو تودلیتون ریپلای میزنم
انسان موجودی اجتماعیه
که خواه ناخواه ؛ نیاز به دیده شدن داره(البته تو هرچیزی لزوما به یک اندازه و به یک شکل صدق نمیکنه)
بنظر من ؛ تا وقتی این باعث نشه که خود شخص یا طرف مقابل احساس ناراحتی کنه؛ درست و منطقیه.
و نیازهای درونی و بیرونی، هردو روی هم تاثیر گذار هستن(میتونه به یک اندازه نباشه)
موفق باشیدنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهHhh Hh
خانوم دکتر، مسئله اینه که بخوای یا نخوای، دیده نمیشی.
به نظر من باز دخترها توی روابطشون بیشتر به همدیگه و عواطف همدیگه توجه دارن چون زنانگی روابط بالاتره. اما توی روابط مردانه قسمت کمتری از عواطف درگیره و انگار که به کل روابط کاریه. انگار بیشتر درمورد سیاست، تاریخ، میزان حقوق، شرایط اقتصادی، قیمت دلار و نوسانات بازار صحبت میشه. درحالی که میدونیم دخترا که دور هم جمع بشن اصولا و عموما درمورد چی حرف میزنن و بیشتر تلاش بر بروز عواطف به همراه مرور خاطراته.خود این مقولهٔ خیلی کوچیک که شاید تاحالا به چشمتون نیومده باشه، باعث میشه به عواطف همدیگه توجه کنین. به غم، شادی و الی آخر.
بعد این ساختار مردانه نه تنها توی روابط خود مردها با هم مؤثر شده، بلکه زنها هم با مردها به همین شیوه رفتار میکنن... و به صورت عجیبی احساس دیده نشدن، به دنبالهٔ درونیات و هم شرایطی که یک پسر درونش گیر افتاده، همینطور هی بیتوجهی، بیتوجهی و بیتوجهی رو برای یه پسر به دنبال داره و احساسات عجیب غریب. -
MN_ سلام روزتون بخیر
کتاب کیمیاگر رو تعداد صفحاتی که قرار دادید خوندم خیلی ممنون داستان جالب شروع شد
فقط سوال داشتم حق نشر داره؟
من داخل ایران صدا سرچ کردم ببينم فایل صوتیش هست یا نه پیدا نکردم.
برای کسی بخواد فایل صوتی گوش بده هم جالب با صدا ها پشت کتاب و...
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط MN_ انجام شدهjahad_121
سلام
همچنین شما️
ببینید کسی حق این رو نداره که این صحفات رو برداره و به صورت پی دی اف منتشر کنه
صرفا همینجا و توی همین تاپیک خونده میشه
مثل اینکه من کتاب رو به شما قرض داره باشم
ولی در نهایت احتمال داره سه روز بعد آخرین پارت تاپیک رو حذف کنم -
jahad_121
سلام
همچنین شما️
ببینید کسی حق این رو نداره که این صحفات رو برداره و به صورت پی دی اف منتشر کنه
صرفا همینجا و توی همین تاپیک خونده میشه
مثل اینکه من کتاب رو به شما قرض داره باشم
ولی در نهایت احتمال داره سه روز بعد آخرین پارت تاپیک رو حذف کنمفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMN_ سلامت باشید ممنونم
خیلی هم عالی مرسی -
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
انگاری اینجام دیگه امن نیست برای فکرایی که اذیتت میکنه، این دفعه خدافظی واقعی
-
Hhh Hh
خانوم دکتر، مسئله اینه که بخوای یا نخوای، دیده نمیشی.
به نظر من باز دخترها توی روابطشون بیشتر به همدیگه و عواطف همدیگه توجه دارن چون زنانگی روابط بالاتره. اما توی روابط مردانه قسمت کمتری از عواطف درگیره و انگار که به کل روابط کاریه. انگار بیشتر درمورد سیاست، تاریخ، میزان حقوق، شرایط اقتصادی، قیمت دلار و نوسانات بازار صحبت میشه. درحالی که میدونیم دخترا که دور هم جمع بشن اصولا و عموما درمورد چی حرف میزنن و بیشتر تلاش بر بروز عواطف به همراه مرور خاطراته.خود این مقولهٔ خیلی کوچیک که شاید تاحالا به چشمتون نیومده باشه، باعث میشه به عواطف همدیگه توجه کنین. به غم، شادی و الی آخر.
بعد این ساختار مردانه نه تنها توی روابط خود مردها با هم مؤثر شده، بلکه زنها هم با مردها به همین شیوه رفتار میکنن... و به صورت عجیبی احساس دیده نشدن، به دنبالهٔ درونیات و هم شرایطی که یک پسر درونش گیر افتاده، همینطور هی بیتوجهی، بیتوجهی و بیتوجهی رو برای یه پسر به دنبال داره و احساسات عجیب غریب.نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شدهS.daniyal hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
مسئله اینه که بخوای یا نخوای، دیده نمیشی.
این دیده شدنه نسبیه(برای همه و همه جا به یک شکل نیست)
پس نمیتونیم با قاطعیت حکم کنیم؛ که اصلا دیده نمیشیم یا حتما دیده میشیم.
این ساختار مردانه نه تنها توی روابط خود مردها با هم مؤثر شده، بلکه زنها هم با مردها به همین شیوه رفتار میکنن... و به صورت عجیبی احساس دیده نشدن، به دنبالهٔ درونیات و هم شرایطی که یک پسر درونش گیر افتاده.
درسته متاسفانه
برای آقایون شاید این توجه عواطف به اندازه خانم ها نباشه(به اقتضای تفاوت فردی و اجتماعی ای که دارن)
ولی خوشبختانه همه آقایون این مورد یه یک اندازه صدق نمیکنه. مخصوصا این زمان(برخلاف نسل های گذشته) ؛ که توجه به بعد عاطفی در اونها هم بیشتر شده.
این مواردی که گفتم؛ طبق مواردی بود که در اطرافیان(یا فضای مجازی) این روز ها زیاد میبینم. -
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط MN_ انجام شده
Aqua در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Maaahdieh
هر چی میشه خداحافظهمه رفتن که
پس توام با یه خداحافظی خوشحالمون کن
-
Aqua در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Maaahdieh
هر چی میشه خداحافظهمه رفتن که
پس توام با یه خداحافظی خوشحالمون کن
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بار غم تو را به دل من سپردهاند
وای از امانتی که به دشمن سپردهاندبیدرد میرسد به نظر کاج بردبار
جایی که بیدها به خزان تن سپردهاندما صلحپیشهایم نه اما شبیه خلق
کز ترس جنگ خانه به دشمن سپردهانددل نرم شد ز داغ و بر آن پتک غم زدند
آهنگرا! به دست تو آهن سپردهاندتاریک نیست عاقبت پیله امید
پروانه را به آتش روشن سپردهاند- فاضل نظری
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غم زمانه به پایان نمی رسد، برخیز!
به شوق یک نفس تازه در هوای بهار!#فریدون_مشیری
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Hhh Hh در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
MN_
سلامسلام
هعی نداره خواهر
راحت باش؛ تودلیه دیگه
️
...
چی بگم والا...
خوبم
ممنون عزیز️
خداروشکر... همیشه خوب باشی
️
تو خوبی؟=))
منم بله خوبم شکر...
-
نوشتهشده در ۳ فروردین ۱۴۰۴، ۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است؟ چه بهتر! بهانه را بپذیرچو بردهای که امیدش به روز آزادیست
صبور باش و به تن تازیانه را بپذیرپرنده بودن خود را مبر ز یاد، ولی
کنون که در قفسی آب و دانه را بپذیرنشاط عشق به رنج وجود میارزید
ملالِ این سفرِ جاودانه را بپذیرکسی برای ابد با کسی نمیماند
زمانه است رفیقا، زمانه را بپذیرفاضل_نظری