هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
قلبش مثل یک گیاه حساس بود، با تابش آفتاب باز میشد و با یک تلنگر انگشت یا وزش نسیم جمع میشد و در خود فرو میرفت.
-
Danial.al
میخای حاشیه درست کنیااانه والا نپرسیدم
فقط میدونم هیچ ایدهای واسه اسمم نداشتن و خالم اسممو انتخاب کردندر حال بارگذاری...... خاله گذاشته
بیخیالشعید درسم میخونی ؟
-
-
در حال بارگذاری...... خاله گذاشته
بیخیالشعید درسم میخونی ؟
Danial.al آره همین الان دارم جزوه مینویسم
-
Danial.al آره همین الان دارم جزوه مینویسم
در حال بارگذاری...... علوم پزشکی چی میخونی
-
در حال بارگذاری...... علوم پزشکی چی میخونی
Danial.al پیوی بهت میگم
-
یه جا قشنگ نوشته بود
دختران روستا به فکر شهرند و دختران شهر به فکر روستا
منم دلم می خواد فرار کنم برم توی یه آبادی
یه جایی که انقدر ملاک های ارزش آدما ..... نباشه
مهربونی کمک به هم دیگه و زندگی کردن باشه رشد کردنی که مطابق خواسته دل آدما باشه یه آرمان شهری که تعریفی که ما از شهر داریم توش بی معنی شه
الان فقط دارم روزامو یه جوری می گذرونم بسیار بی هدفم اینم زندگی کردن هست ولی...
برم...