شعردانه
|
️
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
یادمه بچه بودم نمیدونم از کجا اسم تریاک رو یاد گرفته بودم هی تکرار میکردم حتی نمیدونستم چیه ولی برام جالب میومد
بعد مامانم گفت تکرار نکن این حرف رو
ولی من هی بدتر تکرار کردم
گفت اگه یه بار دیگه بگی میزنم دهنت پر خون بشه
و بله من تکرار کردم و دمش گرم زد واقعا دهنم پر خون شد
🩸 -
بر روی دست ماندن این بارها بس است
غیر از تو رو زدن به خریدارها بس استدر لطف تو تحمل آه فقیر نیست
فیاض را صدای گرفتار ها بس استاین نفس مانع است ، خودت برطرف نما
بین من و تو چیدن دیوارها بس استمن بندگی ز ترس جهنم نمی کنم
بنده شدن بخاطر اجبارها بس است !خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
دیگر بس است اینهمه تکرارها بس استاین بار را بخر که دگر راحتم کنی
بیهوده رفتن سر بازارها بس استتو سفره را برای همه پهن می کنی
در مهربانی تو همین کارها بس استما را بهشت هم نبر ، اما قبول کن
لبخند تو برای گنه کارها بس استآری فقط حسین مرا رد نمی کند
از این به بعد رفتن دربارها بس است -
بر روی دست ماندن این بارها بس است
غیر از تو رو زدن به خریدارها بس استدر لطف تو تحمل آه فقیر نیست
فیاض را صدای گرفتار ها بس استاین نفس مانع است ، خودت برطرف نما
بین من و تو چیدن دیوارها بس استمن بندگی ز ترس جهنم نمی کنم
بنده شدن بخاطر اجبارها بس است !خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
دیگر بس است اینهمه تکرارها بس استاین بار را بخر که دگر راحتم کنی
بیهوده رفتن سر بازارها بس استتو سفره را برای همه پهن می کنی
در مهربانی تو همین کارها بس استما را بهشت هم نبر ، اما قبول کن
لبخند تو برای گنه کارها بس استآری فقط حسین مرا رد نمی کند
از این به بعد رفتن دربارها بس است -
یادمه بچه بودم نمیدونم از کجا اسم تریاک رو یاد گرفته بودم هی تکرار میکردم حتی نمیدونستم چیه ولی برام جالب میومد
بعد مامانم گفت تکرار نکن این حرف رو
ولی من هی بدتر تکرار کردم
گفت اگه یه بار دیگه بگی میزنم دهنت پر خون بشه
و بله من تکرار کردم و دمش گرم زد واقعا دهنم پر خون شد🩸 -
Ramos9248 اینو گفتی یاد خودم افتادم البته بی ربطه
من عاشق جارو برقی بودم، جارو برقی خونه خودمون که هیچ هر خونه ای میرفتیم من با جارو برقیشون بازی میکردمهنوزم میرم خونشون میگن بچه بودی با جارو برقیمون بازی کردی -
یادمه بچه بودم نمیدونم از کجا اسم تریاک رو یاد گرفته بودم هی تکرار میکردم حتی نمیدونستم چیه ولی برام جالب میومد
بعد مامانم گفت تکرار نکن این حرف رو
ولی من هی بدتر تکرار کردم
گفت اگه یه بار دیگه بگی میزنم دهنت پر خون بشه
و بله من تکرار کردم و دمش گرم زد واقعا دهنم پر خون شد🩸 -
Hhh Hh از این پایان ها زیاد داشتم با مامانم
روز دوم یا سومی بود که میرفتم مدرسه کلاس اول بودم
بعد مامانم گفت من میرم تو آشپزخونه کار دارم وقتی اومدم باید این صفحه مشق و نوشته باشی
و تا وقتی اومد من بازیگوشی کردم و ننوشتم و دمش گرم برداشت اون صفحه مشق نصفه رو با صفحه قبلیش پاره کرد و من با گریه تا 12 شب نشستم هر دوتا صفحه رو از نو نوشتم
و از اون به بعد نذاشتم مشقام بمونه و اصنم مامانم از اون روز ننشست برام درسامو بگه
املاهامم همه رو از رو کتاب رونویسی میکردم همراه با دو سه تا غلط -
Hhh Hh از این پایان ها زیاد داشتم با مامانم
روز دوم یا سومی بود که میرفتم مدرسه کلاس اول بودم
بعد مامانم گفت من میرم تو آشپزخونه کار دارم وقتی اومدم باید این صفحه مشق و نوشته باشی
و تا وقتی اومد من بازیگوشی کردم و ننوشتم و دمش گرم برداشت اون صفحه مشق نصفه رو با صفحه قبلیش پاره کرد و من با گریه تا 12 شب نشستم هر دوتا صفحه رو از نو نوشتم
و از اون به بعد نذاشتم مشقام بمونه و اصنم مامانم از اون روز ننشست برام درسامو بگه
املاهامم همه رو از رو کتاب رونویسی میکردم همراه با دو سه تا غلط -
گیاهی پاک فراموشم شده
