هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
درمیان طوفان
هم پیمان با قایقرانها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفانها
به نیمهشب ها
دارم با یارم پیمانها
که برفروزم اتشها
در کوهستانها -
بی اعصاب ترین.
-
بی اعصاب ترین.
melancholy بی حوصله ترین.
-
به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم
به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شومنه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدم
نه چنان دچار بلا شدم که دگر بفکر دوا شومهمه روزه روزی من غمست همهٔ شبم شب ماتمست
نه چنان کمند تو محکم است که امید آنکه رها شومنه مرا بخویش دهی رهی نه ز خویشتن دهی آگهی
نه دلالتی و نه همرهی متحیرم بکجا شومنه ز سفرۀ تو نواله ای نه ز غمزۀ تو حواله ای
نه مرا بدرد پیاله ای کرمی که ز اهل صفا شومنه تراست لطف و عنایتی نه مراست قوت و طاقتی
بکدام شوری و حالتی من بینوا به نوا شومنه بدلنوازیم آمدی نه بسرفرازیم آمدی
نه بنغمه سازیم آمدی که ز شوق بی سر و پا شومنه به حال مفتقرت نظر که زند به سوی تو بال و پر
نه به سرپرستی او گذر که به زیر ظل هما شوم -
melancholy بی حوصله ترین.
-
زده بارون به اون صورت ماهت
یکم خیس شدن موهای صافت
سر زبون دارم ولی تورو ک میبینم
مست چشمات میشم ساکت میشینم -
یادمه بچه بودم نمیدونم از کجا اسم تریاک رو یاد گرفته بودم هی تکرار میکردم حتی نمیدونستم چیه ولی برام جالب میومد
بعد مامانم گفت تکرار نکن این حرف رو
ولی من هی بدتر تکرار کردم
گفت اگه یه بار دیگه بگی میزنم دهنت پر خون بشه
و بله من تکرار کردم و دمش گرم زد واقعا دهنم پر خون شد🩸