هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
حالم گنگه.
خواستم کلمه ی دیگه ای در توصیف حالم بگم ولی دیدم فکرم مشغوله ولی مشغولِ چی رو نمیدونم. -
Anzw 18
مرسی گلی -
منم قبلا میومدم میگفتم نمیتونم با خانوادم کنار بیام
چون دیدم شماهم میاین میگین
ولی خانوادتونو دقیقا همونجوری که هستن بپذیرید و سعی کنید اهسته اهسته با شیب ۰/۱ وضعیتو بهتر کنید
الان به من میخندین اما اگه امتحانش کنید تحملش کنید ۴ ۵ سال بعد میفهمید حتی اگه همهی دوستاتون تنهاتون بزارن همیشه کسایی هستن که منتظرتونن با همه اخلاقای بدشون با اغوش باز پذیراتون هستن
من باز رفتم رو منبر
پاشم برم بخوابم -
@Alireza-Bagheri-0
منو پدر مادرم یک دوره طولانی ای به دلایل ناگفتنی ای فاصله گرفتیم نمیتونستیم دو کلمه حرف بزنیم
اما دوباره تو همون لحظه ها خدا یه ادمی رو گذاشت سر زندگیم که فهمیدم اگه من پا پیش نزارم و این وضعیت داغونو درست نکنم هیچکس دلش برام نمیسوزه هیچ کس کمکم نمیکنه تهشم فقط خودم اسیب میبینم فهمیدم برای ایندهای بهتر باید با گذشته کنار بیام باید بپذیریمش و مهمتراز همه خانوادمو همونطور که بودن بپذیرم
و اینطور شد که روابط ما بهتر شد
من اوایل نمیتونستم دو کلمه باهاشون حرف بزنم اصلا نمیدونستم چی بگم ولی خب از گذشته جدا شدم و الان اینجوری شدیم
شاید قبلا روزای خوبی نداشتیم
اما خب که چی؟
باید تا ابدی اینجوری میموند؟
هنوزم گاهی دعوا میگیریمولی من دقیقا به نقطه ای از زندگیم رسیدم که فهمیدم اونجایی که تو زندگی کارد به استخونت میرسه و همه دوستات ولت میکنن خانوادت کنارتن
Gharibe Gomnam خیلی خوشحال شدم
این یکی از بهترین پیام هایی بود که در انجمن دیده ام تا حالا ... -
Gharibe Gomnam خیلی خوشحال شدم
این یکی از بهترین پیام هایی بود که در انجمن دیده ام تا حالا ...@Alireza-Bagheri-0
چه ادبی صحبت میکنید
مثل اقای @Homayoun -
انقدر شجریان و همایون شد
که من اسم خودشونو یادم رفت -
منم قبلا میومدم میگفتم نمیتونم با خانوادم کنار بیام
چون دیدم شماهم میاین میگین
ولی خانوادتونو دقیقا همونجوری که هستن بپذیرید و سعی کنید اهسته اهسته با شیب ۰/۱ وضعیتو بهتر کنید
الان به من میخندین اما اگه امتحانش کنید تحملش کنید ۴ ۵ سال بعد میفهمید حتی اگه همهی دوستاتون تنهاتون بزارن همیشه کسایی هستن که منتظرتونن با همه اخلاقای بدشون با اغوش باز پذیراتون هستن
من باز رفتم رو منبر
پاشم برم بخوابمGharibe Gomnam
خانواده ی من خیلی همراهم هستن خدا کنه که قدر بدونم
یه جاهایی اختلاف نظر دارم اما به احترام پدرم کنار کشیدم و پدرم به احترام احترامی که براش قائل شدم در عین ناباوری با قضیه ای که مخالف بود و اختلاف داشتیم کنار اومد ... -
غمگینم
خودم را بغل گرفته ام
و شانه هایم
چون گهواره کودکی گریان
تکان تکان می خورد
غمگینم
و می دانم هیچ پرنده ای
روی شاخه های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت -
کمالگرایی بیش از حدم داره رو همه چی تاثیرشو میزاره...
-
البته خب اینم گفت :
«همیشه تو دانشگاه هستن اساتیدی که دانشجو رو ادم که چه عرض کنیم حیوانم حساب نمیکنن
عقده این کلا
بعد میگه تا اون هزارم نمره رو حساب میکنن
تازه بگیری هم بهت نمیدن
کلا خوششون میاد دنبالشون بدوی»
-
@Alireza-Bagheri-0 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
@د-ژ-م
دنیا ارززش رو نداره ...نمیدونم 5 دیقه دیگه زندم یا دارن راهی گورم میکنن
ولی این راهو اومدم سالهاس پاش موندم
باید تمومش کنم بعدش هرچی میخاد بشه بشه -
تنگ است این سر، برای مغزم که میخواهد تَرَک بردارد و از هم بپاشد...
-
من خودم هنوز یه پشت کنکوریم ولی چند روز پیش یه نفر یه حرفی بهم زد که خیلی خوب بود ایشون خودشون مکانیک شریف خوندن و المپیادی بودن و چند دوره هم المپیاد دانشجویی طلا اوردن
و خب داشتم باهاشون صحبت میکردم و خب از شرایطم گفتم
بهم گفتن که تو داری برای اتفاقی که هنوز نیفتاده از الان میشینی غصه میخوری همش میگی اگه نشه اگه نشه ؛ بعد یه مثال زد برام از یه فیلم خارجی که یه خانومی بود بچه اشو میکشن و دادگاه برگزار میشه و اونم دادگاه های فاسد شوروی اون موقع بعد این خانم وقتی وارد جایگاه میشه اسلحه رو بر میداره و با قاطعیت تمام چندتا شلیک به قاتل میکنه
و بهم گفت که مصمم بودن تو چهره این ادم بیداد میکنه تو ذره ای شک و ترس تو چهره اش می.بینی؟ داستان دقیقا همینه
وقتی همش میگی نشه نشه وقتی خودتو لایق فلان رتبه و فلان رشته نمیدونی وقتی همش میگی اگه نشه اگه نشه چطور میخوای موفق بشی؟
گفت اگه تلاش نمیکنی چون میترسی شکست بخوری پس بزار شکست بخوری به درک بزار نشه ولی لااقل بزار این شکسته پشتش یه تلاشی یه زحمتی چیزی باشه
بهم گفت ببین تو ادمای دور و بر خودتو میبینی بعدا وقتی میری یه دانشگاه مثل شریف مثل تهران میبینی ادمایی هستن که چقدر زیاد میخوان از زندگیشون کم نمیخوان میبینی خودشونو لایق چه چیزایی میدونن چقدر سقف آرزوهاشون بلنده و چقدر براشون تلاش میکنن
و در نهایت اینم گفت که
کسی میتونه از پس مشکلات و سختی های اون دانشگاه های خوب و رشته های خوب بربیاد که اینجا سختی کشیده باشه اینجا آب دیده باشه
بعد شما دارید فقط متن منو میخونید اما این ادم با ۳۵ ۳۶ سال سن با چناااان شور و اشتیاقی حرف میزد که اشتیاق تو وجود این ادم منم به شوق اورد و حالمو خوب کردGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
دادگاه های فاسد شوروی
البته این داستان واقعی معروفه تو المان غربی . شوروی نبوده
-
غمگینم
خودم را بغل گرفته ام
و شانه هایم
چون گهواره کودکی گریان
تکان تکان می خورد
غمگینم
و می دانم هیچ پرنده ای
روی شاخه های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت@د-ژ-م غم مخور ...
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد
چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب
جمله میداند خدایِ حالْگردان غم مخور
-
پُر از نمیدونم ها.
چرا انقدر به همه چی فکر میکنم؟ -
جملاتم به هم ربط دارن الان؟نمیدونم.