هرچی تودلته بریز بیرون۶
- 
بهار ما گذشته شاید
بهار ما گذشته انگار
 - 
شب سیاه چشم بیدار
 - 
شب سیاه و سایه تار
 - 
شب سیاه و باد و باران
 - 
شب سیاه و ماه پنهان
 - 
نرو بمان.....
 - 
مااااا به سایه های رو یدیوار
 - 
ماااا به ابر های تیره و تار
 - 
مااا به کافه ها و دود سیگار
 - 
ما به شب های تار دلبستیم....
 - 
همیشه ی جور بدبختی هس
منی ک جمع بندیو زود شروع کردم الان حس میکنم دهم یادم رفته دوباره
عالیه
 
 - 
خیلی وقته واسه کسی اشپزی نکردم:)
چون اونایی که براشون با عشق ساعتها پای اجاق وایمیستادم ظرفارو پر میکردم میبردم مدرسه میدادم کوفت میکردن و اونام چهار انگشتی میلومبیدن و منم حال میکردم هم از تعریفاشون هم خوردناشون ولم کردن و از پشت خنجر که نه برج ایفلو به کمرم زدن هعی - 
خیلی وقته واسه کسی اشپزی نکردم:)
چون اونایی که براشون با عشق ساعتها پای اجاق وایمیستادم ظرفارو پر میکردم میبردم مدرسه میدادم کوفت میکردن و اونام چهار انگشتی میلومبیدن و منم حال میکردم هم از تعریفاشون هم خوردناشون ولم کردن و از پشت خنجر که نه برج ایفلو به کمرم زدن هعیHako در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خیلی وقته واسه کسی اشپزی نکردم:)
چون اونایی که براشون با عشق ساعتها پای اجاق وایمیستادم ظرفارو پر میکردم میبردم مدرسه میدادم کوفت میکردن و اونام چهار انگشتی میلومبیدن و منم حال میکردم هم از تعریفاشون هم خوردناشون ولم کردن و از پشت خنجر که نه برج ایفلو به کمرم زدن هعیباز میکنم دست یاری به سویت دراز
 - 
خیلی وقته واسه کسی اشپزی نکردم:)
چون اونایی که براشون با عشق ساعتها پای اجاق وایمیستادم ظرفارو پر میکردم میبردم مدرسه میدادم کوفت میکردن و اونام چهار انگشتی میلومبیدن و منم حال میکردم هم از تعریفاشون هم خوردناشون ولم کردن و از پشت خنجر که نه برج ایفلو به کمرم زدن هعیHako
مگ تو چن سالته ک وایسمتادی پای اجاق اشپزی میکردی ظرفارو پر میکردی مگ 16 سالت نیست؟ 
 |
شعردانه


