هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
دفعه قبل مامانم گفته بوده نه اون...
چقد بابتش حرص خوردم...
( : -
من و داداشام خونه بودیم مامان بابام بیرون مهمون اومد داداشم گفت در و باز نکنیم بعد اینا ماشینشون خراب شد دم در مونده بودن یهو مامانمینا رسیدن
خب دیگه اونا الان میدونن ما خونه بودیم در و باز نکردیم
من الان روم نمیشه برم پیششون تو اتاق موندم
️ -
دبیرستانی بودم
یه بار دوست داداشم اومد خونمون
بنزین میخواست واسه موتورش
کسی خونه نبود
تابستونم بود و هوا گرم
اومد گفت محمد گفته بیام بنزین ببرم
من: نمیدونم کجا ان(میدونستم اما بلد نبودم چه طوری باید بردارم بهش بدم
گرمم بود حوصله نداشتم

️)
بچه...
یه نگاه کرد
گفت فلان جا ان
من:


اکی...
پس خودتون برید بردارید
چقد بد داشتم سعی میکردم خودمو بزنم به اون راه
-
یه بارم زمستون بود
اون یکی دوستش اومد خونمون
من و داداشم فقط بودیم
بعد من لباسم بلند بود
سردم بود
روش یه پالتوی کوتاه تر پوشیده بودم
خیلی ظاهر سمی بود
با همون رفتم و به زور آوردمش داخل خونه
️
(بارون بود و بچه گیر افتاده بود نمیتونست بره خونشون،روشم نمیشد بیاد داخل
)
اما پذیرایی اینا رو بلد نبودم(یعنی بلد بودم اما اینقد موذب بازی درآورد که با اینکه چند سال از من کوچیک تر بود روم نمیشد ازش پذیرایی کنم
_کلاس اولشو یادمه،خیلی بچهی باحالی بود و ما کلی به این بچه میخندیدیم
)
دادم پذیرایی رو داداشم ببره -
خدایا شکرت
-
...ترین درس:
زمین
جاخالی رو با انواع اقسام فوش های رکیک پر کنین -
آزمون امروز تلنگری بود که دیگه باید زمینو دوباره شروع کنی آیناز خانوووم
-
پدرم در اومد شیمی رو بکشم بالا باز دوباره یهویی زد تو در و دیوار
خاک بر سرت شیمی خاک بر سرت... ما که باهم دوست شده بودیم نامردِ خائن... -
لعنت به درصدام...
-
لعنت به ترازم....
-
لعنت به من
-
خداروشکر...
|
شعردانه



️