هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
زهرا بنده خدا 2
روزتون مبارک زهرا🤍Anzw 18
ممنونم عزیزمم
خیلی یهویی بود خوشحالم کردی کهه( :
ان شاءالله سال دیگه عمری باشه و ما بیایم روز شماها رو تبریک بگیم...تو رشته ای که دوست دارید... -
@د-ژ-م
ببخشید که ریپلای زدم
پرحرفیمم گل کرده
حوصله نداشتید نخونید( :
.
اما
جایِ شما نیستم که درکتون کنم
هرچند من همون یه سال کنکورم خیلی اذیت شدم
خیلی زیاد
جوری که الان که کلی فکر و خیال دارم و گاهی دلم خیلی زیاد میگیره و اشکم درمیاد
یهو برمیگردم به دوستم میگم ولی خداروشکر که کنکوری نیستم!
اما میخوام بگم
آدم گاهی وقتا متوجه یه سری مسائل نیست...
گاهی یاد گرفتن یه چیزی به قیمت زیادی برا آدم تموم میشه
اما انگار خدا میخواد که یادش بگیری...چون برا ادامهی زندگیت بهش نیاز داری...
من سال کنکورم اصلا زهرای همیشگی نبودم
و میدونم که حقم اینجایی که هستم نبود
نمیگم من مقصر نیستم
نه
اما اتفاقاتی افتاد و جوری محیط منو اذیت میکرد که عملا جونِ تکون خوردن نداشتم...
من عادت داشتم همیشه به خاطر درسم تشویق شم
همیشه از این بابت تو چشم باشم و جایزه بگیرم و تو فامیل معروف شم که درسخونه...همه میگفتن پزشکی تهران میاره...(حرف سنگینیه! اما خب توقعی که از من میرفت این بود...)
خودم نمیگم پزشکی تهران میاوردم
چون شرایطی که برا من پیش اومد اصلا قابل مقایسه با خیلیایی که تهران میارن نبود(دبیرستانم افتاد تو کرونا و من یه مدت عملا اینترنت درستی هم نداشتم که بخوام درسی گوش بدم...)
اما حقم حداقل رشتهی خودم تهران بود...(با تلاش زیاااادم و همون امکاناتی که داشتم...)
اول و آخر این نشدن خودمم...و خودمم که باید پا میشدم...اما اون موقع با اون روحیاتم و با اون توقعاتی که ازم میرفت نمیتونستم!...اون موقع جون نداشتم...و ضرررشم خودم کردم...!
خیلی حرف هست از اون سال ها...از تحقیرها و ترحم های فامیل تا دخالتا و هزارتا مسئلهی دیگه...
بگذریم
اما نهایتا قبول شدم
چون من اگه میموندم معلوم نبود چه بلایی سرم میومد...
من با اون همه چشمی که منتظر نتیجه خفنم بود(!)
دیگه راضی بودم که فقط یه چیزی قبول شم و برم ...چون موندنم نابودم میکرد...
و جایی قبول شدم و با آدمایی آشنا شدم که خیلی چیزا بهم یاد داد...
خیلی حالمو خوب کرد...
خیلی اذیت شدما
اما انگار میارزید...(الان حتی نمیخوام به اون شرایط فکر کنم...! اما نتیجه شون باارزش بود...)
یادمه نزدیکای اعلام نتایج دیگه داشتم میمردم...
هیچ امیدی به هیچ آدمی نداشتم...
هیچ پناهی نبود...
هیچی!!!!
توسل کردم و دعا کردم که اگه قبول شدنم منو به خودش نزدیک تر میکنه که بشه
اگرم موندم نزدیکم میکنه که میمونم...اما به خودم توان بده و به خونوادم درک و همراهی...
گفتم که من دیگه توان ندارم...میدونمم نخوندم...اما فلان رشته و علوم آزمایشگاهی رو دوست دارم دلیلشم که میدونی
میدونم اولی نمیشه
اگه صلاحمه علوم آزمایشگاهی رو بهم بده...(همش دلی بود...با اینکه اوضاع مالی خوبی نداشتیم اما رشتمم صرفا برای خودم نمیخواستم...ته دلم چیز دیگه ای بود...)
و شد...
من اون شبی که توسل کردم دیگه هیچ پناهی نداشتم...هیچی...هیچی...هیچیِ هیچی...!
همینقد بدون که تهدید سال کنکورم واسه درس خوندن این بود که اگه قبول نشی باید ازدواج کنی...(با هرکی که اومد...)
و این خیلی برام دردناک بود...
اینا شاید فقط یک هزارم فشاری باشه که روی من بود...
یادمه اون شبی که نماز حضرت زهرا رو خوندم
دیگه جونی برام نمونده بود که تحمل کنم...
خوندم و حرفامو زدم و سپردم به خودش که از خدا برام بخواد...
میدونی...
گاهی میگم تمام این اذیت شدنام
میارزید به اینکه خدا رو بهم داد...
قلبا بهش نزدیک شدم...
و شاید رسیدنم بهش با جای دیگه قبول شدنم یا با حال خوب و اینکه همه بخوان سال کنکورم تحویلم بگیرن و باز دبیرستانم مثل سالهای قبل تو چشم ملت باشم و تشویق بشم،ممکن نبود...
شخصیت من خیلی نگاه آدما براش مهم بود...
اما الان خییییلی کمتر شده...
و شاید این نتیجه جز با رونده شدن از همه جا ممکن نبود...
جز با اینکه بدونم همه چی دست خودشه...
هنوزم تسلیم محض نیستما...اما یاد گرفتم که خودش بهتر از هرکسی میدونه کِی و کجا چه اتفاقی رو برامون رقم بزنه...هنوزم دلم میگیره...گله میکنم...گریه میکنم...خسته میشم...غرمیزنم...کلا ما آدما خیلی کم صبریم...
اما الان به نظر خودم خیلی فرق کردم...
همین الان بااینکه دلم گیره و دوست دارم به هم برسیم...
اما دعا که میکنم میگم اگه خیرمونه و عاقبت بخیر میشیم و دنیا و آخرتمون کنار هم آباد میشه به هم برسیم
اما...
ته همینا هم میگم اگه قراره اون دنیا سرمون پایین باشه جوری تمومش کن که دیگه شروع نشه...
حتی میدونم اگه خبر ازدواج اون آدم به گوشم برسه شاید به این زودیا سرپا نشم...اما نمیتونم فقط خودشو بخوام...
الان اگه در جواب داییم که گفت طرف آدم خوبیه بچسب بهش وگرنه میره
گفتم رفتنی میره و نهایتا شدن و نشدنش دست خداست.
واقعا قبول داشتم که این شدنه یا نشدنه دست خودشه...
(نه به این معنی که من هیچ کاری نکنم!...)
بگذریم...ان شاءالله که امسال همهی کنکوریا نتیجهی تلاشتوتو بگیرید و اگه نشد
خدا بهترشو همین دنیا و اون دنیا بهتون بده
جوری که دلتون با اون اتفاق آروم باشه و حالتون واقعی واقعی خوب...
لطفا اگه یادتون موند،برا داداش منم دعا کنید( :
و برای ما...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
حوصله نداشتید نخونید
نه بابا این چ حرفیه
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
یهو برمیگردم به دوستم میگم ولی خداروشکر که کنکوری نیستم!
(: همین ی جمله کافیه برای دردی ک دارم تحمل میکنم
...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همینقد بدون که تهدید سال کنکورم واسه درس خوندن این بود که اگه قبول نشی باید ازدواج کنی...(با هرکی که اومد...)
آره میفهمم چی میگی اول اینکه خداروشکر همون سال قبول شدی مخصوصا با اون شرطی که برات گذاشته بودن خیلی سنگینو سخته وقتی بهش فک میکنی حداقل من از این لحاظ راحتم این چیزا کلن تو خانوادم وجود نداره اگه تا اخر عمرم بمونم هیچکس نمیگه ازدواج کن در کل بابام مخالف ازدواج منه...
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
من اون شبی که توسل کردم دیگه هیچ پناهی نداشتم...هیچی...هیچی...هیچیِ هیچی...!
چجوری باید توسل کرد؟ هرچند من اعتقاد ندارم من هر چی بخام اگه نماز خوندم بعد نماز از خودش میخام
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میارزید به اینکه خدا رو بهم داد.
قطعاا همینکه راضیی از خودتو شرایطتت این همه چیزه
..
خب متنو خوندم .مرسی بابت زحمتت
میدونم جریان زندگی مارو میبره با خودش . باید قبول کنیم ولی برای من خیلی سنگین در میاد اگه نشه . تصور کن این همه سال حرف اینو اون حبس شدن تو ی اتاق زهرمار کردن زندگی به خودتو خانوادت. الان تقریبا خانواده من قطع ارتباط شدن با فامیل بخاطر من و این خیلیی برام ترسناکه با همه اینا بازم نشه.ولی دردناک اینه ک واقعن شاید نشه هیچی معلوم نیس خدا حکمت تک به تک کاراشو خودش میدونه باید بهش اعتماد کرد همیشه میگم کاش اونی که میخایمو خداهم همونو بخاد اونوقت هم ما به خواستمون میرسیم هم خدا.زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همین الان بااینکه دلم گیره و دوست دارم به هم برسیم...
اگه به صلاحه ایشلااا که میشه و خوشبخت میشین ولی حتمن خوب بشناسش
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
لطفا اگه یادتون موند،برا داداش منم دعا کنید
وقتیکه دعا میکنم هیچوقت نمیگم خدایا من.! همیشه میگم هرکس تو این مسیر تلاش کرده برای تک تکشون میخام که برسن .
مرسی -
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
حوصله نداشتید نخونید
نه بابا این چ حرفیه
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
یهو برمیگردم به دوستم میگم ولی خداروشکر که کنکوری نیستم!
(: همین ی جمله کافیه برای دردی ک دارم تحمل میکنم
...زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همینقد بدون که تهدید سال کنکورم واسه درس خوندن این بود که اگه قبول نشی باید ازدواج کنی...(با هرکی که اومد...)
آره میفهمم چی میگی اول اینکه خداروشکر همون سال قبول شدی مخصوصا با اون شرطی که برات گذاشته بودن خیلی سنگینو سخته وقتی بهش فک میکنی حداقل من از این لحاظ راحتم این چیزا کلن تو خانوادم وجود نداره اگه تا اخر عمرم بمونم هیچکس نمیگه ازدواج کن در کل بابام مخالف ازدواج منه...
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
من اون شبی که توسل کردم دیگه هیچ پناهی نداشتم...هیچی...هیچی...هیچیِ هیچی...!
چجوری باید توسل کرد؟ هرچند من اعتقاد ندارم من هر چی بخام اگه نماز خوندم بعد نماز از خودش میخام
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
میارزید به اینکه خدا رو بهم داد.
قطعاا همینکه راضیی از خودتو شرایطتت این همه چیزه
..
خب متنو خوندم .مرسی بابت زحمتت
میدونم جریان زندگی مارو میبره با خودش . باید قبول کنیم ولی برای من خیلی سنگین در میاد اگه نشه . تصور کن این همه سال حرف اینو اون حبس شدن تو ی اتاق زهرمار کردن زندگی به خودتو خانوادت. الان تقریبا خانواده من قطع ارتباط شدن با فامیل بخاطر من و این خیلیی برام ترسناکه با همه اینا بازم نشه.ولی دردناک اینه ک واقعن شاید نشه هیچی معلوم نیس خدا حکمت تک به تک کاراشو خودش میدونه باید بهش اعتماد کرد همیشه میگم کاش اونی که میخایمو خداهم همونو بخاد اونوقت هم ما به خواستمون میرسیم هم خدا.زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همین الان بااینکه دلم گیره و دوست دارم به هم برسیم...
اگه به صلاحه ایشلااا که میشه و خوشبخت میشین ولی حتمن خوب بشناسش
زهرا بنده خدا 2 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
لطفا اگه یادتون موند،برا داداش منم دعا کنید
وقتیکه دعا میکنم هیچوقت نمیگم خدایا من.! همیشه میگم هرکس تو این مسیر تلاش کرده برای تک تکشون میخام که برسن .
مرسی@د-ژ-م در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
(: همین ی جمله کافیه برای دردی ک دارم تحمل میکنم
...حق میدم بهتون...( : سخته...اما ان شاءالله که آخرش خوب باشه
آره میفهمم چی میگی اول اینکه خداروشکر همون سال قبول شدی مخصوصا با اون شرطی که برات گذاشته بودن خیلی سنگینو سخته وقتی بهش فک میکنی حداقل من از این لحاظ راحتم این چیزا کلن تو خانوادم وجود نداره اگه تا اخر عمرم بمونم هیچکس نمیگه ازدواج کن در کل بابام مخالف ازدواج منه...
حالا اون بنده های خدا هم میخواستن مثلا خیر منو بخوان و کاری کنن که درس بخونم ولی خب راهش این نبود...
چه خوب که خودت از این لحاظ راحتی...چجوری باید توسل کرد؟ هرچند من اعتقاد ندارم من هر چی بخام اگه نماز خوندم بعد نماز از خودش میخام
هرطوری که بلدین دعا کنید...میشنوه...
من نماز استغاثه به حضرت زهرا رو خوندم...تو نت هست(یه کم سخت و طولانیه اما خب حضرت زهرا کسی رو دست خالی رد نمیکنه)قطعاا همینکه راضیی از خودتو شرایطتت این همه چیزه
..
دقیقا...
خب متنو خوندم .مرسی بابت زحمتت
میدونم جریان زندگی مارو میبره با خودش . باید قبول کنیم ولی برای من خیلی سنگین در میاد اگه نشه . تصور کن این همه سال حرف اینو اون حبس شدن تو ی اتاق زهرمار کردن زندگی به خودتو خانوادت. الان تقریبا خانواده من قطع ارتباط شدن با فامیل بخاطر من و این خیلیی برام ترسناکه با همه اینا بازم نشه.ولی دردناک اینه ک واقعن شاید نشه هیچی معلوم نیس خدا حکمت تک به تک کاراشو خودش میدونه باید بهش اعتماد کرد همیشه میگم کاش اونی که میخایمو خداهم همونو بخاد اونوقت هم ما به خواستمون میرسیم هم خدا.شما هم شرایط سختی رو تحمل کردین...
ان شاءالله که امسال شیرینیشو بچشید...( :اگه به صلاحه ایشلااا که میشه و خوشبخت میشین ولی حتمن خوب بشناسش
ان شاءالله...چشم...
وقتیکه دعا میکنم هیچوقت نمیگم خدایا من.! همیشه میگم هرکس تو این مسیر تلاش کرده برای تک تکشون میخام که برسن .
( :
-
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم عزیز
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
حامد عسگری
پن۱:
فاقد مخاطبه،این شعر رو کلا دوست دارم
پن۲:
خب بریم سعی کنیم بخوابیم که فردا کلاس داریم...
کلاسشو دوست دارم...
اخلاق...
منو یاد طرح ولایتم میندازه...
حرفاشو میفهمم و با حال خوب گوش میدم و این خوبه...
شبتون بخیر... -
@د-ژ-م در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
(: همین ی جمله کافیه برای دردی ک دارم تحمل میکنم
...حق میدم بهتون...( : سخته...اما ان شاءالله که آخرش خوب باشه
آره میفهمم چی میگی اول اینکه خداروشکر همون سال قبول شدی مخصوصا با اون شرطی که برات گذاشته بودن خیلی سنگینو سخته وقتی بهش فک میکنی حداقل من از این لحاظ راحتم این چیزا کلن تو خانوادم وجود نداره اگه تا اخر عمرم بمونم هیچکس نمیگه ازدواج کن در کل بابام مخالف ازدواج منه...
حالا اون بنده های خدا هم میخواستن مثلا خیر منو بخوان و کاری کنن که درس بخونم ولی خب راهش این نبود...
چه خوب که خودت از این لحاظ راحتی...چجوری باید توسل کرد؟ هرچند من اعتقاد ندارم من هر چی بخام اگه نماز خوندم بعد نماز از خودش میخام
هرطوری که بلدین دعا کنید...میشنوه...
من نماز استغاثه به حضرت زهرا رو خوندم...تو نت هست(یه کم سخت و طولانیه اما خب حضرت زهرا کسی رو دست خالی رد نمیکنه)قطعاا همینکه راضیی از خودتو شرایطتت این همه چیزه
..
دقیقا...
خب متنو خوندم .مرسی بابت زحمتت
میدونم جریان زندگی مارو میبره با خودش . باید قبول کنیم ولی برای من خیلی سنگین در میاد اگه نشه . تصور کن این همه سال حرف اینو اون حبس شدن تو ی اتاق زهرمار کردن زندگی به خودتو خانوادت. الان تقریبا خانواده من قطع ارتباط شدن با فامیل بخاطر من و این خیلیی برام ترسناکه با همه اینا بازم نشه.ولی دردناک اینه ک واقعن شاید نشه هیچی معلوم نیس خدا حکمت تک به تک کاراشو خودش میدونه باید بهش اعتماد کرد همیشه میگم کاش اونی که میخایمو خداهم همونو بخاد اونوقت هم ما به خواستمون میرسیم هم خدا.شما هم شرایط سختی رو تحمل کردین...
ان شاءالله که امسال شیرینیشو بچشید...( :اگه به صلاحه ایشلااا که میشه و خوشبخت میشین ولی حتمن خوب بشناسش
ان شاءالله...چشم...
وقتیکه دعا میکنم هیچوقت نمیگم خدایا من.! همیشه میگم هرکس تو این مسیر تلاش کرده برای تک تکشون میخام که برسن .
( :
-
شیشه می شیشه ی می در شب یلدا شکست
-
هعبی
-
سردردم و خوابم میاد
-
ولی بخابم فردا چشامو درمیارم پس خاب بی خاب
-
هعی.
-
صبح همگی بخیر