شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
توی جاده بودم کنارم یه خواهر برادر بودن که پسره کوچیکتر بود.
خواهرش خیلی مهربانانه داشت میخوابوندش و نانازش میکرد، اولش خیلی دلم رفت و حسودیم شد خواهر ندارم، بعد به محض اینکه داداشش خوابید یهو خوراکیارو از زیر صندلی کشید بیرون و با یک خنده شیطانی دو لپی شروع کرد به خوردن》مجـیدمون《
-
سبک زندگیم نیست؛ پزه..
✓ BeZi -
-
-
-
-
-
-
دامادمون واسه باغش یه موتور برق خریده که با برق کار میکنه،ینی برق بره اینم کار نمیکنه، بعد من نمیفهمم چرا خواهرم رو دادیم به این
✓masoud
-
۸ سالم که بود یه روز تابستون دیدم مامانم داره یواشکی اشاره میکنه به تنگ آب یخ بعد هم به بابام. منم تنگ رو برداشتم و کلش رو ریختم رو بابام. چنان فریادی کشید که همه ستونای خونه لرزید.با تعجب به مامانم نگاه کردم، یهو گفت منظورم این بود آب خنک بیار بده دست بابات ظهری جناق شکوندین ببری:)
-
پدرِ عادی با پسرش رقابت میکنه تا بچهش همیشه برای بهتر شدن تلاش کنه؛ پدرِ باهوش خودشو پایینتر از پسرش نشون میده که بچهش با اعتماد به نفس بیشتر تلاش کنه؛ پدر من هم ۱۱ سالگی منو برد قبرستون گفت معدلت بیاد زیر ۱۹ همینجا چالت می کنم؛ من از ترسم تا دکترا معدلم ۲۰ شد.
✓SiaVash
-
این قسمت: ایرانیِ بدون کورتیزول.mp4
-
این قسمت: ایرانیِ بدون کورتیزول.mp4
Ramos9248 در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
این قسمت: ایرانیِ بدون کورتیزول.mp4