|
شعردانه
هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
نزدیک به 5 هزار تست حسابان
3000 تست هندسه و 1000 تست امار احتمال...اما تهش بری ریاضیاتو منفی بزنی ؟سر چی ؟سر چیزای چرت چیزایی که بلد بودم
مثلا اون سوال مشتق چی داشت ؟هیچی هیچی نداشت
چرا من بجای اینکه شب خط مماس رو بگیرم و بزنم رفتم عرض از مبدا خط مماس رو زدم؟؟؟؟
یا چرا حواسم به حداکثر و حداقل اون سوال چرت فصل چهار هندسه دهم نبوده ....
-
mr.vinyzo یا چرا عوض کار با شیب خط باید با عرض از مبدا کار کنم ؟؟
و اینکه خودم یادم بیوفته الان اون سوالو الان یادم بیاد که ا تو باید با شیب خط کار میکردی نه عرض از مبدا...
-
شبلی گفت: «ما در حال خویش فروماندیم. گاه باشد که به یک موی دیده‌ی خویش کَونین از جای برداریم، و گاه بُوَد که چندان طاقت نمانَد که یک موی خویش را حمّالی کنیم.»
melancholy در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
شبلی گفت: «ما در حال خویش فروماندیم. گاه باشد که به یک موی دیده‌ی خویش کَونین از جای برداریم، و گاه بُوَد که چندان طاقت نمانَد که یک موی خویش را حمّالی کنیم.»
...
-
mr.vinyzo
هنوز تیر هست
امتحان نهایی هست -
حالا تهران زلزله اومده بود چی
یعنی مردم با چه سر و وضعی پریدن بیرون
واقعا خداکنه این شهرای تهران کرج اصفهان یا مشهد هیچوقت زلزله نیان
خیلی خیلی خطرناکه
بخصوص تهران -
Gharibe Gomnam نه امتحان نهایی میتونه جبرانش کنه نه تیر متاسفانه ...ینی طرف بره ببینه درصدای شیمی و فیزیو کنار این ننگ از خنده روده بر میشه
-
میدونی من با شکست هام دیگه قلقش یادم رفته...
. -
گفت بیا خونه
گفتم نمیام با حرفاتون اذیتم میکنید( :
عصبانی شد
معلوم بود( :
ولی گفت من از پشت گوشی ام میتونم حرفامو بزنم
گفتم اذیتم کنید گوشی رو میذارم یه گوشه و فک میکنید دارم گوش میدم...
الانم منتظرن امتحانامو بدم برم خونه
ولی شاید بعد از میانترما هم نرم...
یه ماهه اینجام...
میدونم میپوسم اینجا...
اما خب...
شاید فقط تاسوعا عاشورا رفتم( :
عاشورا واسه اون نذری که داریم...همون که پارسال عموم گفت سر امام حسین منت میذاری و دلم شکست( :
شایدم این دوروزم همینجا موندم که اگه برم خونوادشو میبینم...
بگذریم...
اما این روزا
هرچه قد دارم وانمود میکنم که حالم خوبه
بازم انگار همه میدونن خوب نیستم...( :
بابام همیشه میگفت با درسات چیکار میکنی؟ خوب میخونی؟
این دفعه میگفت خوبی؟ خوش میگذره؟ حالت خوبه؟
( :
مامانمم زنگ زد گفت برات اون خوراکی ای رو فرستادم که تو خونه یواشکی همشو میخوردی( :
.
خب عالیه...
گریه ام گرفت...
و این خوب نیست...
تو آدمی بودی که اشک منو در آوردی...
فقط کاش اینقدری بد بودم که بهت پیام بدم و هرچی تو این دل و فکرم بود بگم و بعدم همون کاری رو باهات کنم که باهام کردی...
همونقدر بد باشم...
الان فقط از این میسوزم که نمیتونم طلبکارت باشم
نمیتونم حالیت کنم که بیخود کردی با من مثل خرابا برخورد کردی!
دوست دارم اگه خونوادش گله ای کردن همه‌ی اینا رو بهشون بگم!
اما متاسفانه آدمم...
متاسفانه شایدم خرم که همه‌‌ش جا میدم تو این دل وامونده...
اما حالم خوب نیست!
از دست این حرکت آخرش کفری ام!!
دوست دارم سرش داد بزنم!!
و با داد حالیش کنم که غلط اضافه ای کرده که راجع به من اینجوری فک کرده!
متنفرم...
الان از خودم و خودش و همه متنفرم
بغضمم دارم به زور قورت میدم
حتی به کارای دوستمم خنده ام نمیگیره...
الان فقط آیدیمو برگردوندم به قبل(خریت محضه...میدونم...)
اما واسه اینکه شاید پیام بده و اینا رو سرش خالی کنم
انبار باروتم که کافیه یکی یه چیزی بگه...
#تودلی -
من اول گفتم درخت خونه بغلی
درخت کاج شکست افتاد رو طرف سقف اتاق من
بعد یادم اومد که پارسال اونو قطع کردن
-
Gharibe Gomnam کجا زلزله اومده مگه؟
