هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@Pr.Gh.ir یعنی جمعیت هرکلاس چقدره حدودا؟ ۵۰ نفر؟
E.B.BUTTERFLY بستگی به دانشکده خودتون داره
ولی برای ما گروه ها ۴۰/۵۰ نفره کردن -
Narges_ در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
همه ی بچه هایی که از غیر بومیا بد میگن تخصص خودشون غیر بومی میشن
#کارما؟ربطی به کارما نداره
بچهای بومی هم از خیلی چیزا زدن قطعا تو انتخاب دانشگاه که شهر خودشون رو انتخاب کردن پس اونام حقی دارن، غیر بومیام همیشه ی خدا طلب کارن که در نظر گرفته نمیشن و همیشه خودخواه بازی درمیارن
این درحالیه که تعداد بچه های بومی بیشتره و اکثر تصمیماتی که بخاطر این بزرگواران گرفته شده به ضرر بومی ها بوده، و حالا از تو سوال میپرسم چرا باید در مقابل همچین آدمای خودخواهی که فقط خودشون برای خودشون مهمن فداکاری کرد؟ -
Narges_ نمیدونم چرا اینطوری جواب میدی
الان بین انگلیس و آمریکا مثلا کدوم برات الویت داره ؟
یکی یه هدف شفاف داره
دنبال فلان کشوره که به یه نوع پژوهش و شغل خاصی بها داده
و خب اینجا یه هدف شفاف داری که باید بری این کشور
اینجوری که جواب دادی حس خوبی نگرفتم
مثل آدمایی حرف زدی که فقط میگن دوست دارم برم
ولی قراره برم چکار کنم یا کدوم کشور برم معلوم نیست فقط برم
ما هم آدم داریم که مهاجرت ناموفق داشتن هم موفق داشتن
رفتن دلیل بر موفق شدن نیست
چطوری رفتن و چرا رفتن شفافه که یه مهاجرت رو موفق میکنه
من کاری به تعصب به کشور هم ندارم
یا اینکه پتانسیل داخلیش برای هدف آدم باشه یا نباشه
در کل گفتماینا واقعیته ، قرار نیست آدم فقط بره ، (( چرا و چجوری بره ))
@Pr.Gh.ir ببینید از تمام جمله ی من تو اولین پیامم که حرف از مجری زدم به وضوح لحن طنز مشخصه و هیچیش جدی نیست
من الان فعلا یه دانش آموز کنکوریم که تا از این سد رد نشم فعلا کار دارم
پس این که چی میخوام در حال حاضر کاملا فاقد اهمیته
دنبال بقیش نیستم
حرفتون درسته هر کسی برای رفتن باید هدف داشته باشه ولی میگم منم در حال حاضر قصدی ندارم
همونطور که بالا تر گفتم مجدد میگم اولین پیام من فقط طنزی بود برای شرایطی که الان داخلشم -
حس خوبی بهش ندارم اصلا.
-
CpR اره بود
منم همینطور
لطیفه داشت، داستان داشت، خیلی جالب بود -
میمیرمآخرش...
از شدت فهمیده نشدن... -
حسم دروغ نمیگه...
اکثر وقتا دروغ نمیگه...
الانم دارم تو خودم میمیرم...
خسته شدم...
بازم نمیتونم اشکامو نگه دارم...
کسی نیست اما...
گیر بدن میگم...
همه چیو میگم...
بعدم میگم ببرینم خوابگاه...
من نمیتونم اینجا بمونم... -
چقد نامردن...
دلسوزیِ بیخود عین نامردیه... -
داشتن بهم گیر میدادن
گفتم سرم درد میکنه ولم کنید
گفت باشه( :
و اشکایی که بند نمیان... -
من کی اینقد ضعیف شدم؟...
-
اگه فردا رفتن شهرمون
میگم منم ببرن... -
از همونجا میرم خوابگاه...
-
فردا ۳شنبه است...
۴شنبه میان...
و نهایتا جمعه...
یه روز وقت دارم... -
هعیییی