هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
«برای الهه»
یک مرد
نه چون سیبیل دارد
نه چون صدایش بم است
نه چون به گِلِ شناسنامهای به اسم قدرت چسبیده
که مرد نیستیک مرد
وقتی پیکرش را روی تن تو خالی میکند
و میگوید:
«خودت خواستی»
یک مرد نیست
یک تفاله استالهه،
دختر با چشمان زخمخورده
دختر با لبهایی که دیگر بوسه نمیخواهند
بلکه فریاد میطلبندآن شب،
زمین دور خودش نچرخید
که شرم کرد
که اگر بچرخد
جاذبهاش
جسم بیصدای تو را دوباره ببلعدو ما...
ما فقط هشتگ زدیم
ما فقط نگاه کردیم
ما فقط گفتیم: «چقدر دردناک...»
و بعد رفتیم سراغ ناهارماندر جهانی که گرگها
با کت و شلوارند
و قربانیها را
با لیوان آبِ قانون
خفه میکنندتو تنها نیستی
و اگر باشی
لعنت به ما. -
شما الان دارین میبیند یه مرد بزرگ گریه میکنه
-
ولی الهه اون شب چقدر ترسیده بود چقدر لحظات بدی رو تجربه کرده بود🥺
-
اگه زنده موند بود هم باز حال روحیش داغون بود
-
بیچاره. :////
-
در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ایول فردا دوتا امتحان دارم و یکیشم هنوز نخوندم
یکیش
️
حدود ۱۵ ساعت وقت دارم اون یکیو بخونم که نصفشو تو فرجه خوندم و نصف دیگشو نمیدونم چی هست
عالی -
چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان آری
چه غمخواری؟ که هر ساعت تنم را در بلا داری
چه دانم؟ تا چه اجر آرم من مسکین بجای تو
که گر گردم هلاک از غم من مسکین، روا داری
بکن رحمی که مسکینم، ببخشایم که غمگینم
بمیرم گر چنین، دانم مرا از خود جدا داری
مرا گویی: مشو غمگین، که خوش دارم تو را روزی
چو میگردم هلاک از غم، تو آنگه خوش مرا داری ...
|
شعردانه




