هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
E.B.BUTTERFLY
آره واقعا یه سری چیزا از گذشته خیلی جذاب و جالبه
مثلا من همیشه وایب لندن خیلی قدیم رو دوست داشتم
وایب پاریس قدیمی
دخترای اون زمان
لباسا کلاهاشون
جالب و بامزن
یه چیزایی توی مایه های آن شرلی و داستانای کلاسیک وایبشونZaahra._.. وجودم سراسر اکلیلی میشه با اینا....
وای اسب سواری توی دهکده گرین گیبلز
نوشتن روی تخته سیاه
بافتنی
شومینه ای که هیزمش رو از طبیعت آوردی
نوشتن نامه با جوهر
شمع روشن کردن
موسیقی کلاسیک
گرامافون
بافت مو
از این گل سینه نازنازیا که عکس نیمرخ یه خانمه
شارلوت تون
جزیره و پرنس ادوارد
رقص های محلی
رمان های فلسفی و روانشناسی
نویسندگی
کافه های قدیمی که شیشه هاش هر ده سال یک بار تمیز میشه و یه متر خاک روی نیز ها نشسته
هتل هایی که برای مطلع شدن از حضور مسافر جدید از این زنگوله ها استفاده میکنن و روی دیوارشون هزاران کلید برای اتاق های مختلف وجود داره
روزنامه های سیاه سفید و اون آدم مرموزی که برای جاسوسی یه نفر فرستاده شده و روزنامه رو برعکس گرفته دستش با عینک دودی و کلاه -
Zaahra._.. وجودم سراسر اکلیلی میشه با اینا....
وای اسب سواری توی دهکده گرین گیبلز
نوشتن روی تخته سیاه
بافتنی
شومینه ای که هیزمش رو از طبیعت آوردی
نوشتن نامه با جوهر
شمع روشن کردن
موسیقی کلاسیک
گرامافون
بافت مو
از این گل سینه نازنازیا که عکس نیمرخ یه خانمه
شارلوت تون
جزیره و پرنس ادوارد
رقص های محلی
رمان های فلسفی و روانشناسی
نویسندگی
کافه های قدیمی که شیشه هاش هر ده سال یک بار تمیز میشه و یه متر خاک روی نیز ها نشسته
هتل هایی که برای مطلع شدن از حضور مسافر جدید از این زنگوله ها استفاده میکنن و روی دیوارشون هزاران کلید برای اتاق های مختلف وجود داره
روزنامه های سیاه سفید و اون آدم مرموزی که برای جاسوسی یه نفر فرستاده شده و روزنامه رو برعکس گرفته دستش با عینک دودی و کلاهE.B.BUTTERFLY
وای🥲
-
E.B.BUTTERFLY
وای🥲
گرچه هیچوقت فاز ادبیاتی آنشرلی رو درک نکردم
ولی شجاعتش رو در زندگی کردن بین مردم (که اکثرا سطحینگر بودن) به عنوان یه انسان متفاوت دوست داشتم. متفاوت بودن لزوما به معنای بد بودن نیست.
اینکه خودش رو همونجوری که بود قبول کرد و دوست داشت برام تحسین برانگیزه... -
آنشرلی، قصه های جزیره، انولا هولمز، زنان کوچک وای همشوننن دوست داشتنی ان...
-
هویججج آقای عالم حضرت خاتم صلی الله علیه و آله :
إنّما الأعمالُ بالنِّيّاتِ ، وإنّما لِكُلِّ امرئٍ ما نَوى ...
جز اين نيست كه اعمال به نيّت هاست و در حقيقت براى هر كس آن چيزى است كه نيّت مى كند ...
همین که نیتش رو دارید ماجورید ...
البته که ان شاءالله عشق این کار رو بچشید و توفیقش نصیبتون بشه
ان شاءالله عشق امیر المومنین (ع) در قلبتون بیشتر و بیشتر بشه ...
این قشنگ ترین دعایی بوده که تا حالا در انجمن برای کسی کردم ... عشق علی ...
-
رمانهاشون از خودشون جذاب ترن. چون توی فیلم عوامل پشت صحنه تو رو مجبور میکنن همون تصویر محدودی که خودشون ایجاد کردن رو تصور کنی ولی توی داستان ها چون عموما ما با برداشت شخصی شروع به تصویر سازی ذهنی از چهره شخصیت ها و وقایع میکنیم، فضای فکری خیلی باز و راحته...
البته درباره هری پاتر این موضوع کاملا برای من برعکسه. فیلمش به مراتب خیلی جذاب تر از مجموعه داستانهاش بود. -
رمانهاشون از خودشون جذاب ترن. چون توی فیلم عوامل پشت صحنه تو رو مجبور میکنن همون تصویر محدودی که خودشون ایجاد کردن رو تصور کنی ولی توی داستان ها چون عموما ما با برداشت شخصی شروع به تصویر سازی ذهنی از چهره شخصیت ها و وقایع میکنیم، فضای فکری خیلی باز و راحته...
البته درباره هری پاتر این موضوع کاملا برای من برعکسه. فیلمش به مراتب خیلی جذاب تر از مجموعه داستانهاش بود.E.B.BUTTERFLY در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
رمانهاشون از خودشون جذاب ترن. چون توی فیلم عوامل پشت صحنه تو رو مجبور میکنن همون تصویر محدودی که خودشون ایجاد کردن رو تصور کنی ولی توی داستان ها چون عموما ما با برداشت شخصی شروع به تصویر سازی ذهنی از چهره شخصیت ها و وقایع میکنیم، فضای فکری خیلی باز و راحته...
حالا جالبه که من این توصیفو از خود جیکیرولینگ برای اولین بار خوندم...
-
رمانهاشون از خودشون جذاب ترن. چون توی فیلم عوامل پشت صحنه تو رو مجبور میکنن همون تصویر محدودی که خودشون ایجاد کردن رو تصور کنی ولی توی داستان ها چون عموما ما با برداشت شخصی شروع به تصویر سازی ذهنی از چهره شخصیت ها و وقایع میکنیم، فضای فکری خیلی باز و راحته...
البته درباره هری پاتر این موضوع کاملا برای من برعکسه. فیلمش به مراتب خیلی جذاب تر از مجموعه داستانهاش بود. -
من شیفته کتابخونه ام. به خاطر کنکور بهش بیوفا شدم. دو ساله که از انقضای عضویتم گذشته...دو سال... منی که هر هفته اونجا بودم...
-
E.B.BUTTERFLY در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
رمانهاشون از خودشون جذاب ترن. چون توی فیلم عوامل پشت صحنه تو رو مجبور میکنن همون تصویر محدودی که خودشون ایجاد کردن رو تصور کنی ولی توی داستان ها چون عموما ما با برداشت شخصی شروع به تصویر سازی ذهنی از چهره شخصیت ها و وقایع میکنیم، فضای فکری خیلی باز و راحته...
حالا جالبه که من این توصیفو از خود جیکیرولینگ برای اولین بار خوندم...
نقطه کدوم توصیفو؟
-
نقطه کدوم توصیفو؟
E.B.BUTTERFLY همین توصیفی که شما از رمانها کردید و قیاسش با فیلم یا انیمیشن ساخته شده...
-
-
کلی قسمت نخونده
چشمای خسته و خواب آلود
و نمازی که هنوز خونده نشده -
E.B.BUTTERFLY همین توصیفی که شما از رمانها کردید و قیاسش با فیلم یا انیمیشن ساخته شده...
نقطه جالبه! مثل اینکه این موضوع برای اکثریت صدق میکنه.
آخه واقعا کتاب یه چیز دیگه هست. کتاب آیینه واقعیت هست اما فیلم یا انیمیشن مصنوعی و ساختگیه.
بین کتاب و فیلم یه تفاوت مهم وجود داره: کتاب خود واقعیشه و این جذابش میکنه در حالی که فیلم مصنوعیه و از این راه خودنمایی میکنه. فیلم برای مقابله با کتاب باید هم از جلوه های بصری استفاده کنه... -
«کاش چون آسمان، چشمهای بیشتری برای گریه داشتم.»
-
گرچه هیچوقت فاز ادبیاتی آنشرلی رو درک نکردم
ولی شجاعتش رو در زندگی کردن بین مردم (که اکثرا سطحینگر بودن) به عنوان یه انسان متفاوت دوست داشتم. متفاوت بودن لزوما به معنای بد بودن نیست.
اینکه خودش رو همونجوری که بود قبول کرد و دوست داشت برام تحسین برانگیزه...کلا اون کتاب و یه سری دیگه از کتابای کلاسیک وایب خیلی خوبی بهم میدن و حس مثبتی ازشون دریافت میکنم