هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
به حدی میرسی که دیگه هیچی برات ارزش نداره
-
گاهیفقطخودتمیدونیکهچقدراونآدمسابقنیستی
-
این پست پاک شده!
-
افسردگی؟ جنگ بین عقلی که میخواد بمیره و بدنی که میخواد زنده بمونه.
-
من از این شب سیاه هم، تیرهترم.
-
داری زندگیتو میکنی یهو گریت میگیره.
-
میگذره، درس میشه، ولی سلامت روانت از دست میره.
-
بعضی از روزا یه جوری همه مشکلات به سمتت هجوم میارن که راهی جز گریه کردن نداری
-
اینکه نمیدونی باید صبر کنی یا بیخیال شی
دوراهی خیلی سختیه -
من صبور نیستم مجبورم کاش کسی میفهمید
-
امروز
پاندای کونگ فوکار یک رو دیدم
پونصد بار این انیمیشن رو دیدم
این بار با یه دید دیگه نگاه کردم
خیلی خسته و ناراحت بودم
و نشستم دیدمش -
نمیدونم شما هم اینطوریه هستین یا نه؟
مثلا سال کنکورم وقتی یه روز دیر از خواب بیدار میشدم دیگه تا شب بد درس میخوندم و سای میکردم فردا صبحش زودتر بیدار بشم تا فردا بهتر بخونم
یعنی نوسان داشتم یه روز 12 ساعت میخوندم یه روز 3 ساعت 🥸 -
اولش
Pou میخواست برسه به قصر یشم
با هزااار بدبختی هزار و خورده ای پله رو بالا رفت
وقتی رسید در باز بود دید در رو دارن میبندن
خسته بود با اون هیکل گندشبلند شد رفت جلو گفت نههه در رو نبندین
ولی همینکه رسید جلوی در
بستنش تو صورتش -
اولش
Pou میخواست برسه به قصر یشم
با هزااار بدبختی هزار و خورده ای پله رو بالا رفت
وقتی رسید در باز بود دید در رو دارن میبندن
خسته بود با اون هیکل گندشبلند شد رفت جلو گفت نههه در رو نبندین
ولی همینکه رسید جلوی در
بستنش تو صورتشخواست نمایش رو از دریچه دیوار ببینه
داشت میدید جای حساسش بود
باد زد بسته شد -
خواست نمایش رو از دریچه دیوار ببینه
داشت میدید جای حساسش بود
باد زد بسته شدخواست از لای در ببینه
داشت میدید یهو یکی اومد جلوی دیدشو گرفت دیگه نتونست ببینه -
خواست از لای در ببینه
داشت میدید یهو یکی اومد جلوی دیدشو گرفت دیگه نتونست ببینهتصمیم گرفت رو یه صندلی بشینه و فشفشه و ترقه به زیرش بزنه و پرواز بکنه
نشست کبریت زد
ولی منفجر نمیشد
پدر غازش رسید
داشت باهاش کل کل میکرد
که یهو صندلی رفت هوا وسط نمایش فرود اومد -
تصمیم گرفت رو یه صندلی بشینه و فشفشه و ترقه به زیرش بزنه و پرواز بکنه
نشست کبریت زد
ولی منفجر نمیشد
پدر غازش رسید
داشت باهاش کل کل میکرد
که یهو صندلی رفت هوا وسط نمایش فرود اومدمن جاش بودم
بعد اینکه دیگه نتونستم از دیوار ببینم نا امید میشدم
پو یه دیوونه باحاله -
حرفی که به 99 درصد ادمای دوروبرم باید بزنم و نمیزنم:
من اون زخمیرو خوردم که تو از حس کردنش مُردی