هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
حق دارن اینایی که همه چیو از خونوادشون پنهون میکنن
اسکل منم که گزارش روزانه و لحظه ای رو به مامانم میگمMichael Vey یه بار بابام نشست منطقی در این باره حرف زد باهام. گفت ببین من اینکارارو کردم از نظر تو عیبی داره؟ گفتم نه. گفت خب اگه مامانت میفهمید چی؟ گفتم بیچاره میشدی گفت افرین پس توام لزومی نداره همه چی تو بگی. عاقا از اون روز بنده پیشرفت زیادی در زندگیم کسب کردم

-
Michael Vey یه بار بابام نشست منطقی در این باره حرف زد باهام. گفت ببین من اینکارارو کردم از نظر تو عیبی داره؟ گفتم نه. گفت خب اگه مامانت میفهمید چی؟ گفتم بیچاره میشدی گفت افرین پس توام لزومی نداره همه چی تو بگی. عاقا از اون روز بنده پیشرفت زیادی در زندگیم کسب کردم

-
Michael Vey یه بار بابام نشست منطقی در این باره حرف زد باهام. گفت ببین من اینکارارو کردم از نظر تو عیبی داره؟ گفتم نه. گفت خب اگه مامانت میفهمید چی؟ گفتم بیچاره میشدی گفت افرین پس توام لزومی نداره همه چی تو بگی. عاقا از اون روز بنده پیشرفت زیادی در زندگیم کسب کردم

Maaah اینکه باباتم پایست خوبه

-
ولی من از مخفی کاری میترسم
خواهرمم بهم میگه همه چیو نگو کارتو انجام بده
ولی من عذاب وجدان میگیرم -
یبار برم خونه خواهرم راجع به این مساله باهاش حرف بزنم
-
ولی من از مخفی کاری میترسم
خواهرمم بهم میگه همه چیو نگو کارتو انجام بده
ولی من عذاب وجدان میگیرمMichael Vey چقدر من
میدونی این دلیل اصلی مشکلاتمونه
️ -
هیچ وقت یادم نمیره یه بار از ته دلم خواستم برم شهربازی با بچه ها
رفتم و برگشتم ،ساعت تقریبا ۸شب بود
سه ساعت حرف شنیدم تهشم گفتن معلوم نیست با کی رفتیپرستو بابایی بابا من یه بار بچهها با کلییی اصرار بردنم بیرون منم هیچی نگفتم به مامان بابام. عاقا این ۸:۳۰ من شد ۸:۳۵ این سرپرسته زنگ زد گفت این معلوم نیست با کی بیرون بوده تا این وقت شب دختر من ازدواج کرده ولی میخواد اب بخوره زنگ میزنه به من این چه دختر خرابیه. یعنییییی کوفتم شد
-
ولی من از مخفی کاری میترسم
خواهرمم بهم میگه همه چیو نگو کارتو انجام بده
ولی من عذاب وجدان میگیرمMichael Vey بستگی داره به چی بگی مخفی کاری
-
Michael Vey یه بار بابام نشست منطقی در این باره حرف زد باهام. گفت ببین من اینکارارو کردم از نظر تو عیبی داره؟ گفتم نه. گفت خب اگه مامانت میفهمید چی؟ گفتم بیچاره میشدی گفت افرین پس توام لزومی نداره همه چی تو بگی. عاقا از اون روز بنده پیشرفت زیادی در زندگیم کسب کردم

-
پرستو بابایی بابا من یه بار بچهها با کلییی اصرار بردنم بیرون منم هیچی نگفتم به مامان بابام. عاقا این ۸:۳۰ من شد ۸:۳۵ این سرپرسته زنگ زد گفت این معلوم نیست با کی بیرون بوده تا این وقت شب دختر من ازدواج کرده ولی میخواد اب بخوره زنگ میزنه به من این چه دختر خرابیه. یعنییییی کوفتم شد
Maaah چه عقده ای :||||
-
پرستو بابایی بابا من یه بار بچهها با کلییی اصرار بردنم بیرون منم هیچی نگفتم به مامان بابام. عاقا این ۸:۳۰ من شد ۸:۳۵ این سرپرسته زنگ زد گفت این معلوم نیست با کی بیرون بوده تا این وقت شب دختر من ازدواج کرده ولی میخواد اب بخوره زنگ میزنه به من این چه دختر خرابیه. یعنییییی کوفتم شد
-
Blue28 به خدا که اگه نبود، من به این زندگی کوفتی پایان میدادم. الانم میگه تو خوابگاه خواستی هر جا بری به من زنگ بزن به مامانت نگو
شعردانه
|



نمیفهمم ینی چی اصن

