هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
-
🫂
-
Narges_ بوس بهتتت
کاش بخونم
ولی حسش نیست
یعنی تمرکزم نمیگیره
Michael Vey برو کتابخونه ای جایی
میخوام از اون دکتر خفنا شی
-
واقعا و به صورت جدی دارم بهش فکر میکنم
-
طوری که انگار واقعا راه دیگری نیست.
-
انصاف نبود.
-
طوری که زندگی من پیش رفت، منصفانه نبود.
-
Narges_ خواب، خواب میاره
-
بیپناهترین نسخهٔ خودمم.
-
Michael Vey برو کتابخونه ای جایی
میخوام از اون دکتر خفنا شی
Narges_ مرا حوصله رفتن نیست
و دیگر وقت کتابخونه رفتن هم تموم شده
پس فردا صبح زود رفتنیم
فردا باید وسیله جمع کنم -
نمیدونم چجوری بگم
ولی در حال حاضر بی مصرف ترینم -
هیچی نخوندم امروز
مثل دیروز
و روزای قبلش -
باید از محدودیت ذهنم بیام بیرون.
امیدوارم با این کارم به خودم اثبات کنم... -
روز های پاییز و زمستان 1402 که همه اعضاء -به علت وابستگی شدید- به دنبال اخراج شدن از انجمن بودند ( =]] ) در یاد ها خواهد ماند.
-
روز های پاییز و زمستان 1402 که همه اعضاء -به علت وابستگی شدید- به دنبال اخراج شدن از انجمن بودند ( =]] ) در یاد ها خواهد ماند.
Reza-H نسل جوون انجمنم پس وابستگی دارن

شعردانه
|





