هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
nazanin.mirzai در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A واسه چی میپرسی پس؟

میخوای اطلاعات عمومیت بره بالا!؟نه نابغه
خواستم در جواب تانکی که گفتی، یه موضوع دخترونه بندازم وسط، همین

وگرنه اطلاعات عمومیم که به سقف رسیده
Infinitie. A منظور من قدمت تو بود اینکه سنت زیاده نه پسرونه بودن بحث مثلا


-



-
Infinitie. A نه دوران تیرکس و رفقا منظورمه
Ramos9248 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A نه دوران تیرکس و رفقا منظورمه
اینم تی رکسه


-
باران میبارید…
نه آنقدر که کوچه ها را ببندد،
نه آنقدر که پنجره را ببندی برای رفتن،
فقط آنقدر که دلت بخواهد بنشینی و فکر کنی…
به چیزی، به کسی، به هیچکس.من کنار پنجرهام،
با لیوانی چای گرم،
و بخاری که روی شیشه نقش انگشتهای دلتنگی روی آن کشیده شده است.
در دوردست، دریا صدایی شبیه لالایی داردشب، سنگین و خیس روی شانهی شهر افتاده،
و باد، به دنبال دوستی آشنا
در کوچهها میچرخد
و در را کمی باز میگذارد و می رود…میدانم که جایی، شاید کنار همان ساحل،
کسی نشسته و به چیزی شبیه من فکر میکند،
یا شاید هم نه…
اما دریا میداند.
دریا همیشه میفهمد.
همه چیز را در دلش نگه میدارد
بیآنکه قضاوت کند.امشب، صداها همه نرم شدهاند؛
مثل برگهایی که زیر باران افتادهاند
و دیگر به هیچ بادی واکنش ندارند.
انگار همه چیز را پذیرفته
که بعضی دلتنگیها، ماندنیاند…دریا، آرامتر شده،
مثل حرفی که تا مرز گفتن میرسد
اما در گلو میماند.
و من،
با صدای دور موجها،
به کسی فکر میکنم
که دیگر نیست،
یا شاید هیچوقت نبوده
جز در خیالِ شبهای بارانی…⸻
ح.ص -
Infinitie. A منظور من قدمت تو بود اینکه سنت زیاده نه پسرونه بودن بحث مثلا


nazanin.mirzai در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Infinitie. A منظور من قدمت تو بود اینکه سنت زیاده نه پسرونه بودن بحث مثلا


قدمتم که خیلی زیاده
ولی در کل اوکی🦦 -
-
دهنم سرویس
-

یه لحظه نتم قطع میشد آخ -
امروز اولین کناب از اون کتابای نوروز بابا که چند ماه پیش برشون داشتم رو شروع کردم و باید بگم که خیلی خیلی خیلی خیلی ذوق زدهم=)
تهِ دلم اون غم همیشگی برام یادآوری میشه ها... ولی احساس میکنم که این کتاب ها من رو بهش "وصل میکنن" و این خیلی خوبه=) -
کتابخونه نوروز بابا (منظورم از کتابخونه، کتاب های انبوهِ تو کارتنِ تو زیرزمینن) پر از کتابه.... کلی کتابای خفن داره و جالبیش اینه که تنوع موضوعیشون هم کم نیست! راجع به خیلیی چیزا کتاب میخونده و خیلیم کتاب میخونده... عاشق اینم:)))))!
خیلی دوست دارم منم اینجوری زیاد کتاب بخونم
اگه خودش بود میتونستیم کلی باهم درباره کتاباش(و درباره خیلی چیزای دیگه) صحبت کنیم شاید! ولی خب نمیشه دیگه... کاریش نمیشه کرد.
|
شعردانه

️