شعردانه
|
هرچی تودلته بریز بیرون7
-
خواستگاری که قطعا باید رفت وگرنه نمیشه طور دیگه
اما اگه جواب منفی بود دیگه صبر کردن و خواهش و تمنا نداره به نظرم
البته شاید به قول شما چون تا حالا کسی رو دوست نداشتم این حرفو الان می زنم و اگه پاش بیفته حتی صبر ام براش بکنم و منت هم بکشم
اما خدا اون روزو نیاره که بخوام خودمو برا یه دختر بشکنم1111
ولی...
خدا همه چی رو رقم میزنه... -
Zahra.tg یکی شخصی که اسمشو نمیگم قرار بود همین کارو بکنه بعد هی منو به اسم کوچیک صدا میزنه الان به سایه خودم هم اعتماد ندارم
-
مرسی بابت محبتت رفیق
خودت خوش قلبی که منو خوش قلب میدونی عزیز
به همچنین برا خودت ان شاءالله بهترینا
-
Batman من زیاد نمیام که اینجا پی وی هم ندارم کسی که بگم
پی وی دارما ولی فعال نیست یا نمیان یا هم برای یه بار حرف زدیم -
Zahra.tg فعلا بتمن بودن من رو بپذیرید تا یه شخصی نیومده کل اطلاعات من و موقعیت مکانی دقیقم رو لو بده...حالا ما فقط میدونیم طرف علی هست از اصفهان
-
Zahra.tg فعلا بتمن بودن من رو بپذیرید تا یه شخصی نیومده کل اطلاعات من و موقعیت مکانی دقیقم رو لو بده...حالا ما فقط میدونیم طرف علی هست از اصفهان
-
میشه فردا نرم دانشگاه؟🫠
-
Zahra.tg فعلا بتمن بودن من رو بپذیرید تا یه شخصی نیومده کل اطلاعات من و موقعیت مکانی دقیقم رو لو بده...حالا ما فقط میدونیم طرف علی هست از اصفهان
-
من؟
یه دختری که خیلی روزا اینجا غر میزدم که بابام فلانه و مامانم فلان حرف رو زده...
و الانی که یه هفته‌ی دیگه عملا رفتنی ام
تمام خاطرات تلخ و شیرینم یادم میاد و بغض میکنم...
کی؟
منی که وقتی ازشون ناراحت میشدم
ته دلم میگفتم با یه غریبه ازدواج میکنم و میرم شهر دور...
الان اینطوری هنوز نرفته دلتنگم...
کاش قدر خونه‌ی پدری رو بیشتر بدونیم...( :
.
به وقتِ ۳مهر ۱۴۰۴
شبی که اومدن و چادرمو برش زدن و رفت که دوخته شه...
( :
#تودلی -
دلتنگم...
خیلی دلتنگ...
#تودلی -
از صبح درگیر یه مسئله بودن
دستش بند بود
با این حال ۲بار خیلی کوتاه با هم حرف زدیم
و طبیعتا خیلی خسته بود...
بعد از اینکه رفتن
بهم پیام داد و حالمو پرسید و یه کم حرفای قشنگ زد...
ولی
یه حس و حال متفاوتیه...
یه حسی که میگه
هیچ آدمی تو این دنیا اندازه‌ی مادرم دوستم نداره...
با اینکه خوبه
با اینکه مهربونه
ولی
هیشکی مادر نمیشه( :
#تودلی
