هرچی تودلته بریز بیرون7
-
کنجِ بازارِ بدلکاران
-
چرا منو، چرا این یه تیکه حرفو، این سختیشو نمیفهمین؟ چرا هیشکی نمیفهمه؟ و خودمم نمیفهمم چرا برای من باید این همه سخت باشه؟ که چی؟ که به کجا برسم؟ نمیشد تو این یه مورد کمتر آزار ببینم؟ یا اصلا نبینم؟ خسته شدم دیگه... فقط دارم بزور میرم جلوتر... بزور... حقم این نبود... اینجا دیگه حقم این نبود
): -

-
سَلِ المَصانِعَ رَکباً تَهیمُ في الفَلَواتی
تو قدرِ آب چه دانی...؟ که در کنارِ فُراتی -
کم کم داره اوضاع خیط میشه...
-
یه دوست خوب نعمته...مخصوصا اگه تو خوابگاه هم اتاقی باشین...
-
شاید بشه گفت الان تو یکی از خطرناک ترین و حساس ترین دوره های کل تاریخمون قرار داریم...
-
نقطه در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Saghia من و ابوالفضل شغل مورد علاقهمونا پیدا کردیم میخوای تو هم بیا



چی هست حالا

-
Infinitie. A ولی جدی واقعا گاهی که میشینم فکر میکنم به چه امیدی اومدم تجربی؟ جدی واقعا چرا؟ اصلا عامل بزرگ افسردگی من همین موقعیتهای شغلیه... اصلا چرا باید این همه درس میخوندم که ته حقوقی که بعدا قرار باشه بگیرم ۲۵ باشه؟ اولشم باشم ۱۶؟ واقعا چرا؟ از همین الان باید به فکر یه شغل دوم باشیم/:
نقطه در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Infinitie. A ولی جدی واقعا گاهی که میشینم فکر میکنم به چه امیدی اومدم تجربی؟ جدی واقعا چرا؟ اصلا عامل بزرگ افسردگی من همین موقعیتهای شغلیه... اصلا چرا باید این همه درس میخوندم که ته حقوقی که بعدا قرار باشه بگیرم ۲۵ باشه؟ اولشم باشم ۱۶؟ واقعا چرا؟ از همین الان باید به فکر یه شغل دوم باشیم/:
من حتی دارم فکر میکنم چرا اومدم رشته ایی که انقد درس بخونم آخرشم خودمو جر بدم و استخدامم نکنن
-
کاش از همون اول میرفتم یچیز هنری
اینجا کجاست من اومدم -
نه بابا
بحث عرضه و اعتماد به نفسه که من هیچکدومو ندارم -
ملکه اشکهای ترکی دیگه چه کوفتی بود من امروز دیدم:///////؟!

|
شعردانه
