هرچی تودلته بریز بیرون7
-
Maaah خب شاید اون چیزی که تو دیدی رو من فعلا ندیده باشم🥲
من تو کارآموزی اولم کلی کیس مختلف دیدم اما الان خیلی چیز خاصی نیست دیگه -
Maaah خب شاید اون چیزی که تو دیدی رو من فعلا ندیده باشم🥲
من تو کارآموزی اولم کلی کیس مختلف دیدم اما الان خیلی چیز خاصی نیست دیگه -
دنیا خیلی کوچیکه...
فک کنم ۲سال پیش بود که با یه خونواده از دانشگاه میرفتم خونه
و همیشه ته دلم ذوق میکردم از میزان صمیمیت این زوج با هم..اونم با وجود بچهی ۶سالهشون...
و الان؟
نشستم تو خونشون...
چرا؟
چون خواهرشوهرم شده...
و امروز هم ذوق کردم...
چرا؟
من تنها خونشون بودم
همسرم(به این لفظ عادت ندارم هنوز
) رفتن سر کار
و من و خواهر شوهر و همون بچهشون که الان کلاس دومه خونه بودیم
خواهرشوهر خواب بود
شوهرش از سرکار اومد
دخترش با ذوققق رفت درُ باز کرد و گفت:《سلام بابایییی
》
و بعد من نشسته بودم تو خونه
سلام کردم و خوش آمد گفتن
و نهایتا خانمش اومد
حال و احوالِ ساده کردن
من نگاه نمیکردم و دید درستی هم نداشتم
ولی یه کم صدای خنده های ریزِ خانم اومد
بعدش رفتن تو اتاق و اونجا:
آقاهه: خوبی عزیزم؟
خانمه: خوبم تو خوبی؟
.
شاید این مکالمات و الفاظ خیلی معمولی به نظر بیاد ولی
دیدن و شنیدن این حرفا برام خیلی شیرین و لذت بخشه...
اونم بعد از گذشت حداقل ۸سال از زندگیشون...
تو سنِ نزدیکِ ۴۰سالگی...
گاهی نگاهاشون با عشقه...و اینُ کاملا میشه حس کرد...
لذت بردم امروز....
ان شاءالله که خوشبخت تر باشن...
#تودلی
|
شعردانه



️



