هرچی تودلته بریز بیرون7
-
بسیاری رهگذران که جمع خوب دوستانه خوابگاه یا دانشگاهمان را میبینند، از سر دلسوزی، «بعدا حسرت این روزها را خواهید خورد! قدر بدانید!» را برای رفع عذاب وجدان میاندازند و با نگاه پر غبطه میگذرند...
اما سوال هولناکی که بعد از این اتفاقات در ذهنم میتازد «چطور قدرش را بدانم؟» است...
که خود رهگذران هم در پاسخ این سوال همسان نیستند. گاهی نظرشان «عشق و حال کن و خوش بگذرون» و گاهی «خوب درس بخون تا موفق شی» است و گاهی...
و خودم نیز نمیدانم «قدر دانستن» دقیقا یعنی چه. سوالی که «زود» پیدا کردن جوابش خیلی حیاتیست.بچهها! نظر شما در این باره چیه؟
ممنون میشم هرکس که این پیام رو میبینه، اگر دوست داره نظرش رو بگه
Reza-H من کم کم داره از این "قدرشو بدون" بدم میاد.
درباره من اینجوریه که باعث میشه بیشتر از اینکه ازش لذت ببرم، هِی هِی به پایانش و تموم شدنش و موقت بودنش فکر کنم:)
قدر هر لحظه رو باید دونست
ولی خب دیگه داریم زندگی میکنیم دیگه:))))))) -
قدرش رو بدون از نظر من یعنی از هر لحظه لذت ببرید...
از لحظه لذت بردن یه چیزی هم به نظرم غرق شدن توش و دوری از چیزایی هست که نمیذاره تمام توجهت رو اون باشه...
فرهاد آییش میگه مثالش رو میشه گفت مثلا خوردن انگور! ترکوندن دونه دونه دونه های انگور و چشیدن مزه شیرینیش یه لذت خاصی داره!
حالا تو بیا وقتی داری انگور میخوری مثلا به قیمت دلار فکر کن یا در مورد وضعیت اجتماعی و... حرف بزن تو این حالت چیزی از اون لذته رو نمیفهمی!
اینجا یعنی تو لحظه زندگی نکردی و قدرش رو ندونستی... -
Zahra.HD در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Danial.al در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Zahra.HD اون خنده ی تهش یعنی چی

سعی کردن بخندم به شوخیت

الان این تیکه بود ؟

Danial.al در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Zahra.HD در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Danial.al در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Zahra.HD اون خنده ی تهش یعنی چی

سعی کردن بخندم به شوخیت

الان این تیکه بود ؟


-
خیلی این به فکرم اومده
و همیشه هم دوست دارم پنهانش کنم
میگن کاری که دوست داری و علاقته رو وقتی انجام میدی متوجه گذر زمان نمیشی ، چون دوست ندارم واقعیت داشته باشه همیشه میخوام پنهانش کنم ، ولی واقعیت اینه وقتی با یکی حرف میزنم تا اگه بتونیم مشکلشو حل کنیم و کمکش کنم ، متوجه گذر زمان نمیشم ، ولی هیچ وقت دوست ندارم میگم من باید مشاور بشم ؟ بیخیال اصلا بهش فکر نکن یا میگم همه آدما همینطوری ان و قرار نیست علاقه ای وجود داشته باشه ، نمیدونم.... -
mahdi.ek کاری که بهش علاقه داری
قرار نیست انقد کار اسونی باشه که اذیتت نکنه
انقد راحت پیش بره که ساعتو چک نکنی و نگی ای بابا پس کی تموم میشه
کار سخت همیشه سخته. -
در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Infinitie. A
هست.
نه در همهٔ موارد. اما در موارد خاصی محروم کردن بسیار هم پیش برندهست. مثل محرومیتهایی که از استادیوم میکنن.
مواقعی جریمه کردن درسته. مثل دیر تحویل دادن و آوردن.
و انواع تنبیههای دیگه در موقعیتای دیگه...
بسته به هر موقعیت و جایی، نوع تنبیه فرق میکنه.
تنبیه هم لازم و الزامیه و بدیهی.دقیقا
منتهی بیشتر بنظرم باید راجب این قضیه صحبت کنیمنه در همهٔ موارد
این همه موارد نه، چه ویژگی خاصی داره
چرا اینترنت نه
و کتابخونه آره
استادیوم آره
من هم قبول دارم این قضیه رو
نظر خودم اینه که، دسترسی به اینترنت برای یه فرد،(اگه نخواد به بقیه عمدا آسیب بزنه) آسیب جمعی نداره
مثل کتاب نیست که بخواد خرابش کنه
یا سکوت کتابخونه رو به هم بزنه
بلکه مثلا چمیدونم، دسترسیش یوتیوبه تلگرامه، تهش اینه آسیبی هم ببینه، به خودش آسیب میبینه و نه بقیه.
احساس میکنم حرفام انسجام نداره
میخوام به این برسم
که محدود کردن یه سری جاها، اشتباهه، بلکه حکومت ها باید جوری موج مردم رو تغییر جهت بدن، که سود جمعی و سود شخصی در کنار هم قرار بگیره
مثلا بجای ایجاد محدودیت در اینترنت
پلتفرمی درآمدزا توی یه مسنجر ایرانی ساخته بشه، که هم مسنجر ایرانی رونق پیدا کنه، هم مخاطب ایرانی، مشتاق به استفاده باشه.
ولی همچین رویکردی رو مطمئن نیستم بدرد کتابخونه بخوره، یعنی روشی به غیر از اعمال محدودیت کارایی داشته باشه.مسئله تشبیهیه که تو بهکار میبری.
چرا از نظرت تشبیه کتابخونه، درنهایت میتونه منوط به تصمیمگیری برای اینترنت یا جامعه باشه؟ وجه تشابه اینا چیه؟ از نظر من اصلا وجوه شبیه به هم ندارن. کلی تبصره باید داد تا درنهایت اینترنت شبیه به محرومیت از کتابخونه بشه تا درموردش بتونیم به نتیجه برسیم.
محرومیت از اینترنت یعنی به یغما رفتن و از دست دادن تمامی ارتباطات با جهان بیرونی، دیکتاتوری و یکطرفه شدن تمامی اخبار و واقعیات و کنترل راحتتر.
محرومیت از کتابخونه یعنی رفتن به یه کتابخونهٔ دیگه.
️
اصلا دو تشبیه تو قابل بحث کردن نیستن.
اگر فقط یه کتابخونه در سرتاسر کشور فرضیت وجود داشت و همون یه کتابخونه ابزار تعامل با جهان بود شاید میشد نزدیکتر حرف زد درمورد این دو مقوله... و اگر چنین بود، محرومیت شاید به محرومیت موقت تقلیل پیدا میکرد. تا اونوقت خود شخص ارزش و اهمیت فضا رو بفهمه.
کماکان به نظر من اینترنت اصلا با کتابخونه شبیه نیستن که پس یه چیزی از کتابخونه رو نتیجهگیری کنیم و تعمیم بدیم به اینترنت.
در موارد و راههایی، محدودیت دائم جوابه که خیلی کم پیش میاد. در مواردی محدودیت موقت، در مواردی جریمه، در مواقعی حتی زندان و الی آخر...
هرچند که توی این چارچوب قضایی و قانونی کمتر چیزی سر جای خودشه. -
اصولا هیچکسی حق نداره اینترنت و حق ارتباط رو از کسی سلب کنه.
منم تاحالا ندیدهم کسی از سر جرم و ارتکاب به فعالیت خاصی اینترنت ازش گرفته بشه. حکومت هرکاری که تا الآن کرده، اصولا قصد یکطرفه کردن و کنترل داشته. نه نیات خوب و خوش و خرم و به طرف فرهنگ حرکت دادن مردم. -
همین حالاش طرح صیانت خودش کفاف و گویای این مقوله هست.
-
اینکه ۹ کیلو کتاب خریدهم باعث میشه احساس غرور کنم




-
چقد مذخرف شده همه چی
-
Reza-H مرزش اونجاهایی ست که وقتشو داری تایمی برای خودت اختصاص بدی ولی میمونی خونه تنبلی میکنی استراحت میکنی من بعد کنکور خودمو به خیلی از کارا مجبور میکنم حالا بازم تنبل هستم ولی سعی بر تجربه کردن خیلی از چیزا رو دارم به مرور زمان
زیاده روی در درس خوندن و کتاب خوانی و همینطور افراط در خوشگذرانی گذر از مرزه -
Reza-H
نه فقط خوش بگذرونیم نه بیخیال باشیم..رازش از مسیر لذت بردنه ، هیچ وقت زندگی به یه روزی نمیرسه که بگن خب از این به بعد قراره هیچ روز سختی نباشه و فقط میتونی از زندگی لذت ببری ، این روز هیچ وقت نمیاد ، باید در کنار لحظه لحظه های هر مقطع از زندگی هم تلاش کرد هم ازش لذت برد ، -
Reza-H من کم کم داره از این "قدرشو بدون" بدم میاد.
درباره من اینجوریه که باعث میشه بیشتر از اینکه ازش لذت ببرم، هِی هِی به پایانش و تموم شدنش و موقت بودنش فکر کنم:)
قدر هر لحظه رو باید دونست
ولی خب دیگه داریم زندگی میکنیم دیگه:)))))))Anzw 18 در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
ولی خب دیگه داریم زندگی میکنیم دیگه:)))))))
بله.
اما رنج «حسرت / غبطه» بزرگتر از لذت فعلی بی توجه به اون حسرته
هر چند که امروز لذت نقد باشه و حسرته نسیه -
چرا خوب نمیشممممم

-
اینکه ۹ کیلو کتاب خریدهم باعث میشه احساس غرور کنم




-
Anzw 18
گریه حالا چرا؟



️
|
شعردانه


️.


