هرچی تودلته بریز بیرون7
-
تو عمرم یبار دعوای فیزیکی کردم اونم بخاطر پسر داییم بود ( بچه بودیم تقریبا ۱۵ سالمون بود ) اون شر رو گذاشت حالا داستانش مفصله بعد یهو طرف رفت رفیقاش اورد پسر داییم فرار کرد من چون کاری نکرده بودم فکر نمیکردم با من درگیر شن ولی شدن چند نفری ریختن سرم منم زورم به یکیشون میرسید همونو میزدم بقیه منو


خیلی نامردی کردن همش فکر انتقام بودم چند شب بعدش دیدمشون به داییم گفتم رفتیم سروقتشون ( اکیپ پنج شیش نفره بودن ) همرو به صف کرد منم از خجالتشون درومدم

اون شد اولین و آخرین دعوام تو خیابون دیگه بعد اون بیشتر با بوکس آشنا شدم و یه بوکسور دیگه تو خیابون و هر جایی جز باشگاه سعی میکنه به کسی آسیب نزنه و واقعا مردانگی هم به همین معنا هست که در اوج قدرت به کسی آسیب نرسونی
حالا جدای از اینا خدا تا وقتی بهمون زبون رو داده چرا اینکارا کنیم
صرفا یه خاطره گفتم بگم براتون -
برای تمام زاهدان ریایی متأسفم.
-
تو عمرم یبار دعوای فیزیکی کردم اونم بخاطر پسر داییم بود ( بچه بودیم تقریبا ۱۵ سالمون بود ) اون شر رو گذاشت حالا داستانش مفصله بعد یهو طرف رفت رفیقاش اورد پسر داییم فرار کرد من چون کاری نکرده بودم فکر نمیکردم با من درگیر شن ولی شدن چند نفری ریختن سرم منم زورم به یکیشون میرسید همونو میزدم بقیه منو


خیلی نامردی کردن همش فکر انتقام بودم چند شب بعدش دیدمشون به داییم گفتم رفتیم سروقتشون ( اکیپ پنج شیش نفره بودن ) همرو به صف کرد منم از خجالتشون درومدم

اون شد اولین و آخرین دعوام تو خیابون دیگه بعد اون بیشتر با بوکس آشنا شدم و یه بوکسور دیگه تو خیابون و هر جایی جز باشگاه سعی میکنه به کسی آسیب نزنه و واقعا مردانگی هم به همین معنا هست که در اوج قدرت به کسی آسیب نرسونی
حالا جدای از اینا خدا تا وقتی بهمون زبون رو داده چرا اینکارا کنیم
صرفا یه خاطره گفتم بگم براتون -
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند متأسفانه.
-
_ Reza _
صلحطلب جنگبلد؟S.daniyal hosseiny دقیقا


-
تو عمرم یبار دعوای فیزیکی کردم اونم بخاطر پسر داییم بود ( بچه بودیم تقریبا ۱۵ سالمون بود ) اون شر رو گذاشت حالا داستانش مفصله بعد یهو طرف رفت رفیقاش اورد پسر داییم فرار کرد من چون کاری نکرده بودم فکر نمیکردم با من درگیر شن ولی شدن چند نفری ریختن سرم منم زورم به یکیشون میرسید همونو میزدم بقیه منو


خیلی نامردی کردن همش فکر انتقام بودم چند شب بعدش دیدمشون به داییم گفتم رفتیم سروقتشون ( اکیپ پنج شیش نفره بودن ) همرو به صف کرد منم از خجالتشون درومدم

اون شد اولین و آخرین دعوام تو خیابون دیگه بعد اون بیشتر با بوکس آشنا شدم و یه بوکسور دیگه تو خیابون و هر جایی جز باشگاه سعی میکنه به کسی آسیب نزنه و واقعا مردانگی هم به همین معنا هست که در اوج قدرت به کسی آسیب نرسونی
حالا جدای از اینا خدا تا وقتی بهمون زبون رو داده چرا اینکارا کنیم
صرفا یه خاطره گفتم بگم براتون_ Reza _
من که واللا «لاغر اندام و نحیفم، مردِ میدان نیستم» -
_ Reza _
من که واللا «لاغر اندام و نحیفم، مردِ میدان نیستم»S.daniyal hosseiny همین بهتر والا اصن اون بحثشم من خوشم نمیاد واقعا
-
فقط یهبار کلهٔ قلدر کلاسمونو کلاس شیشم کوبیدم توی سنگ پای تابلو.
-
بقیهشو دیگه تا یاد دارم کتک خوردهم



️🦦 -
فقط یهبار کلهٔ قلدر کلاسمونو کلاس شیشم کوبیدم توی سنگ پای تابلو.
S.daniyal hosseiny آخ یادم انداختی یه دعواعم کلاس ۹ داشتم


-
درواقع، بیشتر با زبون میرم رو مخ ملت اونام کم میارن تلاش میکنن بزنن. منم فیزیکی خب زورشو ندارم با یه حالت باشه باریکلا تو یه مشت زدی دعوا خاتمه پیدا میکنه.

-
درواقع، بیشتر با زبون میرم رو مخ ملت اونام کم میارن تلاش میکنن بزنن. منم فیزیکی خب زورشو ندارم با یه حالت باشه باریکلا تو یه مشت زدی دعوا خاتمه پیدا میکنه.

S.daniyal hosseiny چکار مردم داری

-
S.daniyal hosseiny چکار مردم داری

_ Reza _
اگه بدونی چه کتکای بیدلیلی خوردهم توی زندگیم.

🦦 -
یه شب سر اینکه داشتم از یه مغازه عکاسی میکردم سهنفر از توی مغازه ریختن بیرون شروع کردن منو بزنن که چرا عکس میگیری.
-
_ Reza _
اگه بدونی چه کتکای بیدلیلی خوردهم توی زندگیم.

🦦S.daniyal hosseiny تعریف کن ببینم

-
S.daniyal hosseiny چکار مردم داری

|
شعردانه





