هرچی تودلته بریز بیرون7
-
با تمام وجودم با طرف احساس رفاقت میکردم و بعد اینکه بهش میگم از دستت ناراحتم لال میشه و دیگه هیچی ازش نمیشنوم و یک سال تمام صبر میکنم و کجدار و مریز راه میام که ببینم دقیقا مسئله و مشکل کجاست و در آخر همهچیز رو مجبور میشم خودم تموم کنم چون بلاتکلیفم و بعد میاد بهم میگه من هرچی بگم تو قبول نمیکنی درحالی که خدای من شاهده حتی امتحان هم نکرد که بگه...
-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
-
این پست پاک شده!
-
نمیدونم... نمیفهمم...
خیلی بهش فکر کردهم. خیلی... پیداش نمیکنم. -
توی زندگیم، خیر سرم، یه شعار و ایده داشتم. اینکه تمام تلاشم رو بکنم طوری زندگی کنم که یه خاطرهٔ خوب برای بقیه بسازم.
الآن رسیدهم بهش.
ولی صرفا یه خاطرهٔ خوبم. -
یه باشنده نیستم. کسی نیستم که هست.
کسی نیستم که حضورش مهمه.
یه خاطرهم.
یه خاطرهٔ شاید خوب. -
متوجه شدم که دقیقا دو سال پیش توی همچین شبی بههم زدیم.
-
چقدر عجیبه زندگی.
انگار یهسری روزا بدون اینکه بفهمی غمی رو از گذشتهٔ تو با خودشون به دوش میکشن و سر روز مشخصی به دلت برمیگردن. -
چقدر عجیب که امروز نوشتم:
رفتگر، کوچهٔ معشوق مرا خاک مروب
دل بیخانه و کاشانهام آنجاست هنوز -
پشمام از خودم و احساس الآنم ریخته.
-
چقدر عجیبه زندگی.
انگار یهسری روزا بدون اینکه بفهمی غمی رو از گذشتهٔ تو با خودشون به دوش میکشن و سر روز مشخصی به دلت برمیگردن.S.daniyal hosseiny همینطوره.دقیقا سر یسری اتفاقات سال های بعدش همون زمان کل وجودم ناخواسته بهم میریزه.
-
S.daniyal hosseiny وای اقای حسینی دوشنبه امتحان عفونی دارم، ۱۷ صفحه آچهار
-
در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
_MILAD_ فک کنم موسسه پاورنرسینگ و.. داشته باشه
تو اینستا جستجو کنید پیدا میکنیدنه این نداره
|


شعردانه


