هرچی تودلته بریز بیرون7
-
zahra movahedizadeh مرسی
🩵
دیگه یک تایم خواب داشتم از اون رد شد نتونستم بخوابم البته مشغله ذهنی و کار هم اون شب داشتم
بعد دیگه اون روز تا ۱ شب نخوابیدم که دیشب باشه دیگه دیشب خواب رفتم تا ۸ خوردی صبح بعد تا ظهرم یکم خوابیدم خداروشکر بهترمهفته سنگيني داشتم فشار مسابقات روم بود دیگه نمی تونستم به موقع بخوابم
من اسمم فاطمه هست اینجا آیدی م یک چیز دیگه هست بعضا اولین برخورد فکر می کنند من پسرم
اهاا فکر کنم متوجه شده باشید رشتمم شیمی هست شیمی محض و فوق العاده شیمی رو دوست دارمممنونم از لطف شما برام دعا کنید این ترمم به خوبی بگذره ترم سنگيني دارم الان هفته دیگه تو پایان ترم آزمایشگاه دارم و یک میان ترم شیمی آلی.
دوباره شنبه بعدش شیمی معدنی دارم که این از همه شون سنگین تر و مهم ترهبه معنی واقعی موندم چی کار کنم


فدات
️
هوای خودتو داشته باش عزیزم
-
zahra movahedizadeh حرفتون کاملا درست خیلی ممنونم سعی می کنم متعادل تر ش کنم
بعضی هاشو دیگه نمی تونم تغییر بدم
مثلا شطرنج دیگه رفتیم برای مسابقات کشوری و مهم باید براش زمان بزارمان شاالله سعی می کنم بیشتر به سلامتیم اهمیت بدم
این ترمم بیاد بگذره ان شاالله از ترم ها بعد دروس رو متناسب تر بر می دادمممنونم از لطفتون


️ان شاءالله که موفق باشی

خواهش میکنم 🩷 -
_ Reza _
چرا؟ -
فدات
️
هوای خودتو داشته باش عزیزم
zahra movahedizadeh قربونت مرسیی
️
️ چشم -
ان شاءالله که موفق باشی

خواهش میکنم 🩷zahra movahedizadeh ممنونم ان شاالله همیشه سلامت باشید
🩵 -
_ Reza _
چرا؟zahra movahedizadeh پیج یه نفر رو همینطور رندوم دیدم خارجی بود این همه ماشین مدل بالا این همه جاهای لوکس آدمای باکلاس با فرهنگ و شاد که فقط فکر زندگی کردن و لذت بردنن تفریح به راه بهترین مکمل های ورزشی رو میخورد بهترین بدن رو داشت بعد منی که از ۴ سالگی ورزش حرفه ای میکنم هنوز توان خرید مکمل رو ندارم و نخوردم هیچوقت...
شهرای خارج رو میبینی چقدر قشنگن اصلا میگی فقط بشینم و تماشا کنم اینقدر که زیباست ساختموناشون سر به فلک کشیده چقدر همه چیشون خوبه
بعد حالا من خودمو مثال میزنم ۴ سال تو خونه خودمو زندانی کردم که یه رشته خوب بیارم بتونم آینده خوبی داشته باشم ولی هیچ امیدی به آینده نمیشد داشت دیگه واقعا آدم ناامید میشه میدونه که نمیتونه هیچوقت اینارو تجربه کنه و فقط باید پشت گوشی با یه نگاه تلخ تماشا کنه و حسرت بخوره با اینکه میدونه هیچی کم نزاشته و تقصیری نداره اما جبر جغرافیایی اونو مجبور میکنه که این حسرت رو همیشه به دوش بکشه
یکی دوتا چیز نیست به هرچیز رو میکنیم آثار خوبی ازش نمیبینیم...دلم پره خیلی اینارو تو این ۴ سال خیلی فکر نکردم واس همین همیشه شاد و شنگول بودم ولی این روزا به شدت دپرسم -
یکی از همدانشگاهی ها و هم رشتهای های من بلاگره روزمرگی دانشجوی پزشکیه، بعد فیلمایی که از دانشگاه و کلاسا و سالن تشریح و آزمایشگاه و سلف میذاره، یه طوریه من نمیتونم باور کنم اینا همونجاهاییه که هر روز دارم توش قدم میزنم این همون کتابخونه است، این همون حیاطه. تا میام بگم عه خوشبحالش اینم دانشجوعه ماهم دانشجوییم، یادم میفته جفتمون رو صندلیهای یه جا نشستیم.
حقا که اسمش روشه، مجازی... -
Batman نه خب، ما ترم دو داروهارو استاد میداد ما نگا میکردیم فقط، این ترم با کمک استاد انجام میدیم یعنی مثلن میگه خب ایشون اینکارارو داره ۲ نفر براش انجام بدن تحت نظارت من، از ۴ کمکم مستقلا انجام میدیم (استاد تو اتاق کارعه یا استیشن ما تنها میریم بالاسرشون)
-
Batman نه خب، ما ترم دو داروهارو استاد میداد ما نگا میکردیم فقط، این ترم با کمک استاد انجام میدیم یعنی مثلن میگه خب ایشون اینکارارو داره ۲ نفر براش انجام بدن تحت نظارت من، از ۴ کمکم مستقلا انجام میدیم (استاد تو اتاق کارعه یا استیشن ما تنها میریم بالاسرشون)
Maaah حالا یه چیزی بگم
یبار بچه ها به استاد نگفتن رفتن بالاسر یه مریض سن بالا خلاصه همه چیو درست انجام دادن اومدن...بعد دوستم میگه ۵ دقیقه بعد داشتم اتفاقی رد میشدم دیدم سرم بنده خدا نمیره رفتم ببینم مشکل چیه که دیدم گارو همونطوی مونده رو دست مریض بعد میگه فهمیدم مشکل چیه اومدم قضیه رو جمع کنم
...
میگه گفتم حاجی این ممکنه اذیتت کنه اجازه بده باز کنم میخوای اذیت نشی؟ گفت اشکالی نداره مرسی جوون بعد یه لبخند رضایت ملیحی زد
بعد دیگه هیچی قضیه رو جمع کردیم و فقط میخندیدیم بچه ها میگن بنده خدا اومده بود برا یه چیز ساده میدیدی چند دقیقه بعد با اره رفتن سراغ دستش
مراقب این موارد باشید خلاصه...







