|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
پیش نوشت : هنوز نفسی میاد و میره بعد چند روز وارد پنلم شدم آب از آب هم تکون نخورد ...
پیام خصوصی که صفر بود همون ها بودن ... و دوتا چت پاک شده ...
17 تا اگاه سازی داشتم همش پست های چند ماه پیش لایک شده بود بعضی هاشون حتی 12 ماه پیش که خودم فراموش کرده بودم برمیگشت به روزهایی که لذت بودن درکنار بعضی هارو میبردم واقعا حس خوبی بود ... که متاسفانه بعضی ها ... بگذریم
30 تایپک خوانده نشده بود ... که همین الان شد 31 ی
اخرین باری که اینجا بودم ( و حتی قبل تر از اون) از زندگی زده شده بودم فک کنم حالم از همه چیز بهم میخوردحتی دنبال راه هایی بودم برایِ ...
بگذریم خلاصه الان که هستم [...]
همه اینا مقدمه ای بود برای این جملاتم ...
بعد از روز ها حرف هایی اذیتم میکرد گفتم بگم ... یک دوستی اینجا بود اخرین گفتگویی که باهاش داشتم ناخوشایند بود حتی فرصت خداحافظی هم پیدا نکردم ... فردی که گفتم بهترین دوستمه و همیشه میمونه ... و هیچوقت تغییر نمیکنه ... اما اخرین گفتگو فشار های روحی زیادی تحمل میکردم ، اما نمیخوام بهانه کنم این هارو ...[خودم قبول دارم درست برخورد نکردم و به اشتباه خودم معترفم .امیدوارم منو ببخشی چون میدونم واقعا آدم بخشنده ای هستی . شاید روزی دیدمت مجدد و افتخار دوستی با تو رو داشتم ، و در آخر برات آرزوی شادی میکنم و آرامش ]
[از طرف آقای شین (؟) الف ]
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
پیش نوشت : هنوز نفسی میاد و میره بعد چند روز وارد پنلم شدم آب از آب هم تکون نخورد ...
پیام خصوصی که صفر بود همون ها بودن ... و دوتا چت پاک شده ...
17 تا اگاه سازی داشتم همش پست های چند ماه پیش لایک شده بود بعضی هاشون حتی 12 ماه پیش که خودم فراموش کرده بودم برمیگشت به روزهایی که لذت بودن درکنار بعضی هارو میبردم واقعا حس خوبی بود ... که متاسفانه بعضی ها ... بگذریم
30 تایپک خوانده نشده بود ... که همین الان شد 31 ی
اخرین باری که اینجا بودم ( و حتی قبل تر از اون) از زندگی زده شده بودم فک کنم حالم از همه چیز بهم میخوردحتی دنبال راه هایی بودم برایِ ...
بگذریم خلاصه الان که هستم [...]
همه اینا مقدمه ای بود برای این جملاتم ...
بعد از روز ها حرف هایی اذیتم میکرد گفتم بگم ... یک دوستی اینجا بود اخرین گفتگویی که باهاش داشتم ناخوشایند بود حتی فرصت خداحافظی هم پیدا نکردم ... فردی که گفتم بهترین دوستمه و همیشه میمونه ... و هیچوقت تغییر نمیکنه ... اما اخرین گفتگو فشار های روحی زیادی تحمل میکردم ، اما نمیخوام بهانه کنم این هارو ...[خودم قبول دارم درست برخورد نکردم و به اشتباه خودم معترفم .امیدوارم منو ببخشی چون میدونم واقعا آدم بخشنده ای هستی . شاید روزی دیدمت مجدد و افتخار دوستی با تو رو داشتم ، و در آخر برات آرزوی شادی میکنم و آرامش ]
[از طرف آقای شین (؟) الف ]
این نامه تموم شد
اما یه سری حرف خودمونی :بعدا نوشت1 : اون شین ! یکم راز آلوده به اسم من برمیگرده (:
بعدا نوشت2 : نمیتونم گفتگو کنم .. . . . .
بعدا نوشت3: دوست داشتم 2 برادر رو معرفی کنم که خیلی خاص بودند ... اما باز هم به دلیل پاره ای مشکلات نمیشه .
بعدا نوشت 4 : ممنون که بعد مدت ها حالی پرسیدین
و بعضا قصد احوال پرسی داشتید . . .
بعدا نوشت 5: با عرض پوزش باید بگم دورویی تمومی نداره امیدوارم یه روزی همه به خودشون فکر کنن ! و این صفتو از بین ببرند رفتار بقیه برام مهم نیست همین رفتار در زندگی اینده خودشونو دچار مشکل میکنه ... نمیگم خودم صفات بدی ندارم
اتفاقا شاید بعدا درمورد اینکه چگونه روح سیاه خودمان را تقویت کنیم نوشتم (: -
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
پیش نوشت : هنوز نفسی میاد و میره بعد چند روز وارد پنلم شدم آب از آب هم تکون نخورد ...
پیام خصوصی که صفر بود همون ها بودن ... و دوتا چت پاک شده ...
17 تا اگاه سازی داشتم همش پست های چند ماه پیش لایک شده بود بعضی هاشون حتی 12 ماه پیش که خودم فراموش کرده بودم برمیگشت به روزهایی که لذت بودن درکنار بعضی هارو میبردم واقعا حس خوبی بود ... که متاسفانه بعضی ها ... بگذریم
30 تایپک خوانده نشده بود ... که همین الان شد 31 ی
اخرین باری که اینجا بودم ( و حتی قبل تر از اون) از زندگی زده شده بودم فک کنم حالم از همه چیز بهم میخوردحتی دنبال راه هایی بودم برایِ ...
بگذریم خلاصه الان که هستم [...]
همه اینا مقدمه ای بود برای این جملاتم ...
بعد از روز ها حرف هایی اذیتم میکرد گفتم بگم ... یک دوستی اینجا بود اخرین گفتگویی که باهاش داشتم ناخوشایند بود حتی فرصت خداحافظی هم پیدا نکردم ... فردی که گفتم بهترین دوستمه و همیشه میمونه ... و هیچوقت تغییر نمیکنه ... اما اخرین گفتگو فشار های روحی زیادی تحمل میکردم ، اما نمیخوام بهانه کنم این هارو ...[خودم قبول دارم درست برخورد نکردم و به اشتباه خودم معترفم .امیدوارم منو ببخشی چون میدونم واقعا آدم بخشنده ای هستی . شاید روزی دیدمت مجدد و افتخار دوستی با تو رو داشتم ، و در آخر برات آرزوی شادی میکنم و آرامش ]
[از طرف آقای شین (؟) الف ]
این نامه تموم شد
اما یه سری حرف خودمونی :بعدا نوشت1 : اون شین ! یکم راز آلوده به اسم من برمیگرده (:
بعدا نوشت2 : نمیتونم گفتگو کنم .. . . . .
بعدا نوشت3: دوست داشتم 2 برادر رو معرفی کنم که خیلی خاص بودند ... اما باز هم به دلیل پاره ای مشکلات نمیشه .
بعدا نوشت 4 : ممنون که بعد مدت ها حالی پرسیدین و بعضا قصد احوال پرسی داشتید . . .
بعدا نوشت 5: با عرض پوزش باید بگم دورویی تمومی نداره امیدوارم یه روزی همه به خودشون فکر کنن ! و این صفتو از بین ببرند رفتار بقیه برام مهم نیست همین رفتار در زندگی اینده خودشونو دچار مشکل میکنه ... نمیگم خودم صفات بدی ندارم
اتفاقا شاید بعدا درمورد اینکه چگونه روح سیاه خودمان را تقویت کنیم نوشتم (:_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
پیش نوشت : هنوز نفسی میاد و میره بعد چند روز وارد پنلم شدم آب از آب هم تکون نخورد ...
پیام خصوصی که صفر بود همون ها بودن ... و دوتا چت پاک شده ...
17 تا اگاه سازی داشتم همش پست های چند ماه پیش لایک شده بود بعضی هاشون حتی 12 ماه پیش که خودم فراموش کرده بودم برمیگشت به روزهایی که لذت بودن درکنار بعضی هارو میبردم واقعا حس خوبی بود ... که متاسفانه بعضی ها ... بگذریم
30 تایپک خوانده نشده بود ... که همین الان شد 31 ی
اخرین باری که اینجا بودم ( و حتی قبل تر از اون) از زندگی زده شده بودم فک کنم حالم از همه چیز بهم میخوردحتی دنبال راه هایی بودم برایِ ...
بگذریم خلاصه الان که هستم [...]
همه اینا مقدمه ای بود برای این جملاتم ...
بعد از روز ها حرف هایی اذیتم میکرد گفتم بگم ... یک دوستی اینجا بود اخرین گفتگویی که باهاش داشتم ناخوشایند بود حتی فرصت خداحافظی هم پیدا نکردم ... فردی که گفتم بهترین دوستمه و همیشه میمونه ... و هیچوقت تغییر نمیکنه ... اما اخرین گفتگو فشار های روحی زیادی تحمل میکردم ، اما نمیخوام بهانه کنم این هارو ...[خودم قبول دارم درست برخورد نکردم و به اشتباه خودم معترفم .امیدوارم منو ببخشی چون میدونم واقعا آدم بخشنده ای هستی . شاید روزی دیدمت مجدد و افتخار دوستی با تو رو داشتم ، و در آخر برات آرزوی شادی میکنم و آرامش ]
[از طرف آقای شین (؟) الف ]
این نامه تموم شد
اما یه سری حرف خودمونی :بعدا نوشت1 : اون شین ! یکم راز آلوده به اسم من برمیگرده (:
بعدا نوشت2 : نمیتونم گفتگو کنم .. . . . .
بعدا نوشت3: دوست داشتم 2 برادر رو معرفی کنم که خیلی خاص بودند ... اما باز هم به دلیل پاره ای مشکلات نمیشه .
بعدا نوشت 4 : ممنون که بعد مدت ها حالی پرسیدین و بعضا قصد احوال پرسی داشتید . . .
بعدا نوشت 5: با عرض پوزش باید بگم دورویی تمومی نداره امیدوارم یه روزی همه به خودشون فکر کنن ! و این صفتو از بین ببرند رفتار بقیه برام مهم نیست همین رفتار در زندگی اینده خودشونو دچار مشکل میکنه ... نمیگم خودم صفات بدی ندارم
اتفاقا شاید بعدا درمورد اینکه چگونه روح سیاه خودمان را تقویت کنیم نوشتم (:چقد رمزی حرف میزنی میلاد
آی لاو یو پینگی پینگی
سخت نگیر . همه چی میگذره. همه چی. -
باز استرس مهمان من شد
-
ما، در هیچ حال، قلب هایمان خالی از غم نخواهد شد؛
چرا که غم، ودیعه یی ست طبیعی که ما را پاک نگه می دارد .
انسان های بی اندوه،
به معنای متعالی کلمه،
هرگز " انسان " نبوده اند و نخواهند بود.
از این صافی انسان ساز نترس...
آتش بدون دود
نادر ابراهیمی -
Omid Asia در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
کل وقتمو تا ساعت 3 عصر گرفتن
من پارسال تا اخهر فروردین رفتم. بعدشم اردیبهشت امتحان مدرسه بعد خرداد نهایی
-
@zahra_asd در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@faezeh-r والا من هیچوقت قاطی نکردم.
با اصاب تو کاری ندارم خو از کجا میاین یهو؟ بسم اللههه!
#شفای عاجل
