هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
این عالیههه خداااییییی
فقط شيش سال گذشته اما اينترنتمون دايل آپ بود و ازين كارتيا!
روز اعلام رتبه ها بود و سايت سازمان سنجش به شددددت شلوغ!
طولي نكشيد كه مطمئن شدم بايد از كسي كمك بگيرم!ياد الهام افتادم!
رشته ش رياضي بود،تو كتابخونه باهاش آشنا شده بودم (سال كنكور بيشتر روزاي سال چندين ساعت كنار هم درس ميخونديم)بهش زنگ زدم و بدون مقدمه ازش كمك خواستم،
كد رهگيري و بقيه مشخصاتمو براش خوندم! و قبل خدافظي خيلي سريع و جدي گفتم" اگه رتبه م بالاي هزار بود لطفا بهم خبر نده!"گوشي رو گذاشتم و شروع كردم به چرخيدن دور اتاق،هر دقيقه به اندازه يك سال طول ميكشيد
مدام تو ذهنم دودوتا چارتا ميكردميه ثانيه اميدوارترينِ دنيا بودم و خودمو تو روپوش سفيد تصور ميكردم و ناخوداگاه لبخند ميزدم، دوثانيه بعدش تصور ميكردم رتبه م بدتر از سال قبل شده و دستامو محكم مشت ميكردم
تو اون دقيقه هاي اخر حتي اين احتمال رو ميدادم كه جلوي وضعيت قبولي، رنگِ قرمزِ غيرمجاز رو ببينم!
از شدت استرس دندونامو روهم فشار ميدادم و با يه نفس عميق هوارو محكم و صدادار از لابلاي دندونام ميكشيدم تو!از پنج دقيقه كه رد شد خودمو بخاطر جمله اخري كه به الهام گفتم لعنت ميكردم!
يه نگام به ساعت بود و يه نگام به تلفن و تيليك تيليك انگشتانو ميشكوندم!
هر لحظه نااميد و نااميد تر ميشدم
"خدايا كاش حداقل زير هزار و پونصد باشه!"
"بابا خب سايت واسه الهامم شلوغه ديگه،لابد هنوز نديده"
"خدايا چرا نميگذره"
"اللهم صل علي محمد و ال محمد"
"خدايا بابام"
"خدايا آبروم"
"خدايا كاش بيشتر درس ميخوندم"
"خدا جونم"
"خدايا،توروخدا!!!!"ارزو ميكردم كاش تو خونه تنها بودم
(بابامو ميديدم كه هي از جلو اتاق رد ميشه و يواشكي منو زير نظر داره، ولي چيزي نميپرسيد!)كف دستام خيس ِخيس بود و پوستم سوزن سوزن ميشد، كم كم داشتم سرگيجه ميگرفتم كه تلفن زنگ خورد!!
به دوثانيه نرسيد گوشي رو برداشتم و با صدايي كه ميلرزيد بلند گفتم:
"الهام چند؟!"
تو اون شرايط فقط همين مونده بود كه بخواد سربه سرم بزاره
از عصبانيت داشتم ميمردم،صداي قلبمو تو گوشم بلندتر از صداي الهام
ميشنيدم!يادم نمياد اخرش به كي قسمش دادم كه يهو گف :
_"شيشصد و هفتاد و دووووووو"
جيغ زدم! بابام پريد تو اتاق و پيشونيمو بوسيد و همه ي استرسا تموم شد...
.
.
.
هنوزم وقتي رتبه مو تو شماره پلاك ماشينا پيدا ميكنم، خاطره اون روز،فول اچ دي مياد جلو چشام!
#عطيه_محمدزاده
#كنكورفكرميكنم اين متن كافيه تا به عشق همون يك لحظه تلاش كني
-
@zohre-nowrouzi در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
Dr.Saraaa در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zohre-nowrouzi عااااااااااااالی بود:)
جون توام به لرزه افتاد؟
آرههههههه.