هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
وخـــتی عددِ وزنت و عددِ سِنت دارن به هم نزدیک میشن بدون که عزرائیل هم داره بهت نزدیک میشه
- ینی تا کنکور زنده میمونم؟
@zahra_asd در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
وخـــتی عددِ وزنت و عددِ سِنت دارن به هم نزدیک میشن بدون که عزرائیل هم داره بهت نزدیک میشه
- ینی تا کنکور زنده میمونم؟
وزن کم می کنی توهم !؟
- ینی تا کنکور زنده میمونم؟
-
چرا من وزنم میره بالا
پسرا همه فک کنم اینطورین
-
alisoltany در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999 در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
خدا رحمتتون کنه : )
والا یهو سکوت میشه
زیر اب اینقدارم خوب نیست خفه می شن -
@zahra_asd در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
وخـــتی عددِ وزنت و عددِ سِنت دارن به هم نزدیک میشن بدون که عزرائیل هم داره بهت نزدیک میشه
- ینی تا کنکور زنده میمونم؟
وزن کم می کنی توهم !؟
- ینی تا کنکور زنده میمونم؟
-
@zahra_asd در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999 مگه وزنی مونده برام که کم کنم؟
خدایش من تا قبل عید اضافه می کنم چه پارسال چه امسال بعد عید کم
-
@zahra-m1999 نــــــازییییی
-
-
حاج اقا قرائتی میگفت
بعد دوچیز ادم میفته
۱)تیر
۲)افطار
الان ادم درک میکنه -
@zahra-m1999 قهر نباش دیگه :((
-
حاج اقا قرائتی میگفت
بعد دوچیز ادم میفته
۱)تیر
۲)افطار
الان ادم درک میکنهalisoltany در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
حاج اقا قرائتی میگفت
بعد دوچیز ادم میفته
۱)تیر
۲)افطار
الان ادم درک میکنهتیر ....ماه تیر : )
-
-
@zahra-m1999 شعرش نـاز بود
-
-
@zahra-m1999 به شعرِ بودم .. تو شعرِ گفته بود » من با خودم قهرم
-
-
alisoltany در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
حاج اقا قرائتی میگفت
بعد دوچیز ادم میفته
۱)تیر
۲)افطار
الان ادم درک میکنهتیر ....ماه تیر : )
@zahra-m1999
فکر کردم ، تیرِ گلوله منظورشونه! -
@zahra-m1999
پس برم بخونم کاملش رو :)) -
@nawrciiss در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@zahra-m1999
فکر کردم ، تیرِ گلوله منظورشونه!می دونم : ) واسه من تیر ماه کشنده تر
-
نشسته سایه ای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست سواران دوباره می آیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا می آورد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که می گرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
هزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست
که این غریب نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش
طلوع می کند اکنون به روی نیزه سري
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
-