هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
به ماه ک نگاه میکنی کوچیکه اندازه یه بند انگشت دلت میخواد بگیری و لهش کنی همه جا ک تاریک شد بخوابی ...
خستگی امان بریده -
خمیازه میکشیم به بینهایت ترین شکل ممکن ... اشک می آید گوشه چشممان و خیلی یواش خودش را رها میکند در راه رسیدن به چانه ، تبخیر میشود از گرمای گونه هایمان ...
خستگی محکم در میزند -
@faezeh-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@نوشابه اره عین مانستر خوردم
گشنمه ام بود خو
نوش جان (: گریه نداره خو
-
@faezeh-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@نوشابه اره عین مانستر خوردم
گشنمه ام بود خو
نوش جان (: گریه نداره خو
-
هندزفری به گوش چپ اضافه میشه و میخواد یه چیزی بگه اما داد میزنه ... دهنش رو میگیرم با ابزار محیرالعقولی به نام گوشی صدایش را کم میکنم و حالا زمزمه میکند : من دلم میخواد بزنیم به جاده ...
خستم هنوز معلومه نه ؟! -
همینجوری ک لبخند میزنی و تظاهر میکنی که شادی یه چنگالی میاد و قلبت رو فشار میده تا نمیری هم دست بردار نیست ... چنگالش آشناست یه چیزی شبیه شاهینه اما تیز تره !؟
خدایا شفا بده (: -
@faezeh-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@نوشابه سریعا به یه روانشناس سر بزنید
حالا الان بابام خوابه یه نیم ساعت دیگه بهش مراجعه میکنم