هرچی تو دلته بریز بیرون 2
-
@faezeh-r در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
@نوشابه باشه مهم نیستم :))
ببخشید!
شب بخیر :))): باز به خودت گرفتی
شب بخیر -
-HeLiUm در هرچی تو دلته بریز بیرون ورژن 2 گفته است:
اِ هلیوم سلام
چیکار میکنی ؟
تابستون اونطوری که دوست داشتی پیش رفت ؟ -
میری میشینی تو دامنه ی کوه توی تاریکی شب ...
باد میاد که میخواد موهاتو ببره با خودش صدای زوزه یه سگ هم میاره این زوزه کلی حرف داره ...
معلومه گرسنه ست پوستش چسبیده به استخونش و جایی نداره برا امشب شاید هم مهمون گرگا شد ...
ستاره ها آسمون رو از همیشه سوراخ تر کردن اونقدر که حالت بهم میخوره از نور کثافتشون ...
ماه هم رمقی نداره قطرش شده اندازه پوست یه پیاز انگار میخواد بشکنه ...
یکم اونور تو جادست ، ماشینا رو میبینی که دارن جون میکنن برا یه حرکت بینهایت ، مثل کرم میلولن روی جاده و میرن ...
دنیای کثافتیه -
میری میشینی تو دامنه ی کوه توی تاریکی شب ...
باد میاد که میخواد موهاتو ببره با خودش صدای زوزه یه سگ هم میاره این زوزه کلی حرف داره ...
معلومه گرسنه ست پوستش چسبیده به استخونش و جایی نداره برا امشب شاید هم مهمون گرگا شد ...
ستاره ها آسمون رو از همیشه سوراخ تر کردن اونقدر که حالت بهم میخوره از نور کثافتشون ...
ماه هم رمقی نداره قطرش شده اندازه پوست یه پیاز انگار میخواد بشکنه ...
یکم اونور تو جادست ، ماشینا رو میبینی که دارن جون میکنن برا یه حرکت بینهایت ، مثل کرم میلولن روی جاده و میرن ...
دنیای کثافتیه@نوشابه
زمانی که این چنین متونی رو میفرستی و میخوانمش
احساس میکنم مدادی در چشمانم فرو رفته
و برای تسکین دردش بروی آن نمک میپاشند(: -
@نوشابه
زمانی که این چنین متونی رو میفرستی و میخوانمش
احساس میکنم مدادی در چشمانم فرو رفته
و برای تسکین دردش بروی آن نمک میپاشند(: -
صبح که از خواب بیدار میشی یه بوی متعفن نفوذ میکنه توی بینیت ... بلند میشی دور و ورت رو یه نگاه میکنی ... زیر تخت ... توی کمد ... کشوی میز ... هیچی نیست هیچی ... هر لحظه بو ش داره زیاد تر میشه ... میری از توی قفسه یه اسپری خوشبو کننده برمیداری و کل اتاق رو پر میکنی از بوهای خوب ... اسپری تموم میشه و هر چی تکون میدی دیگه ساکت میمونه ... به نظر میرسه بهتر شد اما اون بوی لعنتی هنوز داره بیشتر میشه ...یکم با خودت فکر میکنی ک مشکل از کجاست ؟ ... میگی شاید همسایه سطل زباله ش رو گذاشته پشت پنجره اتاقت ... پنجره رو باز میکنی و جز یه باغچه پر گل چیزی نمیبینی ... قضیه مشکوک شده ... نکنه کسی توی خونه مرده ! ... سریع میری توی هال و همه رو با صدای بلند صدا میزنی ... جوابی نمیاد و ضربان قلبت هیچ تغییری نمیکنه ... تلفن رو برمیداری و شماره پدر رو میگیری ... پدر جواب میده ... ازش میپرسی که مامان چیزیش شده ؟ ... پدر تعجب میکنه و میگه : نه ، هیچی ... خب خیالت راحت میشه و باز ضربان قلبت ثابته ... بوی تعفن همه جا رو برداشته میخوای بالا بیاری و هنوز منشاش معلوم نیست ...
منشا چیه ؟ -
صبح که از خواب بیدار میشی یه بوی متعفن نفوذ میکنه توی بینیت ... بلند میشی دور و ورت رو یه نگاه میکنی ... زیر تخت ... توی کمد ... کشوی میز ... هیچی نیست هیچی ... هر لحظه بو ش داره زیاد تر میشه ... میری از توی قفسه یه اسپری خوشبو کننده برمیداری و کل اتاق رو پر میکنی از بوهای خوب ... اسپری تموم میشه و هر چی تکون میدی دیگه ساکت میمونه ... به نظر میرسه بهتر شد اما اون بوی لعنتی هنوز داره بیشتر میشه ...یکم با خودت فکر میکنی ک مشکل از کجاست ؟ ... میگی شاید همسایه سطل زباله ش رو گذاشته پشت پنجره اتاقت ... پنجره رو باز میکنی و جز یه باغچه پر گل چیزی نمیبینی ... قضیه مشکوک شده ... نکنه کسی توی خونه مرده ! ... سریع میری توی هال و همه رو با صدای بلند صدا میزنی ... جوابی نمیاد و ضربان قلبت هیچ تغییری نمیکنه ... تلفن رو برمیداری و شماره پدر رو میگیری ... پدر جواب میده ... ازش میپرسی که مامان چیزیش شده ؟ ... پدر تعجب میکنه و میگه : نه ، هیچی ... خب خیالت راحت میشه و باز ضربان قلبت ثابته ... بوی تعفن همه جا رو برداشته میخوای بالا بیاری و هنوز منشاش معلوم نیست ...
منشا چیه ؟ -
استاد تازه از استخر اومدن به استودیو