از روزای اول دانشگاهت بگو
-
سلام به دوستان گل آلایی
به خصوص دانشجوهای ورودی امسال
خوبین همگی ؟ اوضاع روبه راهه ؟
دانشجو شدنتون مبارک
دانشجویی یکی از دوران پرهیاهوی زندگیه هرکس به طریقی می گذرونه
برای بعضی ها میشه بهترین دوران زندگی و ساختن آینده
برای بعضی ها میشه پیدا کردن دوستان نابی که سالیان سال باهم باشن
و برای بعضی ها مسیر مهاجرت
و برای بعضی ها ترکیب همینا
و و و
خب حالا که شما هم وارد این مسیر و این دوران شدین
از روزای اول دانشگاهتون برامون بگین
از خاطره روز اول روز ثبت نام اولین کلاس و اولین اتفاقات بامزه ای که براتون میافته
و هر چیز دیگه ای که خودتون دوست دارینلذت ببرین از مسیر جدید زندگیتون از پیچ و خم هاش نترسین ادامه بدین با لبخند و امید یادتون نره زیبایی هاش رو هم ببینید هر روزش یه رنگه هر روزش یه حس و حالی داره تا چشم بهم بزنید می بینید داره به انتهاش میرسه تا می تونید خوب باشین و خوب بمونید و مولد خوبی باشین رد پاتون رو برای بقیه به یادگار بذارید شاد باشین و امیدوار و پر انرژی...
-
بشدت احساس غریبی میکردم |:
-
بد بد بد
-
بهاره چرا
-
r.kh در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
بهاره چرا
همیشه از محیط بیمارستان متنفر بودم اولین روز دانشگاهمم کارآموزی بود کلاس عصرو هم غیبت کردم
-
اولین جزوه:/
چون خیلی کامل و خوش خط نوشتم دوس داشتم اینو همه ببینن
اگه از اینکه به بیمارستان علاقه ندارم و استرس این رشته که جون دو نفر آدم سالم تو دستاته نه دوتا بیمار و هیچ اشتباهی قابل قبول نیست... بگذرم
در کل فکر میکنم این که لحظه مادر شدن و اشک شوقه مراجعینتو ببینی و اون لحظه گذاشتن یه بچه در آغوش مادرش شیرین ترین چیز تو دنیا باشه
مادر دهه هشتادیمن ندیدمش ولی دوستم گفت مربیا بچه رو که بهش دادن گفتن حالا از این به بعد برو مامان بازی
-
بهاره یا حضرت اسطوخودوس
کمال الملک باید لنگ پهن کنه
-
دختر سیبیلو ندیده بودم که دیدم
خودتون حدس بزنید
-
@Mr-Dr-En بیتربیت ترمولک هارو مسخره نکنید
زهی سعادت دکتر عندش -
khkjhyhuytf فارغ التحصیلان آلاءreplied to oooooooo on ۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
oooooooo در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
بهاره بهاره خیییییییییییییلی دوسداشتنی هستیی
فدااااااااااااات
-
من که هنوز نرفتم کلاس
خدا بخیر بگذرونه -
سلام
اولین روز شارژ برقی گوشیم تموم شد. زدمش به شارژ وقتی روشنش کردم دیدم پین کد میخواد.منم تو خوابگاه تنها و دلتنگ. رفتم محوطه خوابگاه دیدم دوتا پسره (از لباس پوشیدنشون که خیلی راحت بود معلوم بود که سال بالایی ان
) نشستن رو این وسایل ورزشیه داخل محوطه. با کلی خجالت و من من کردن گوشی یکیشونو گرفتم و به خواهرم زنگ زدم. گفتم پین کد این گوشی رو از داداشم بپرسه و بهم بگه. دوروز قبلش سیم کارتو گوشی خریده بودن برام
تا آخرین روز دانشگاهم احساس تنهایی میکردم
فرزندان خود را اجازه ندهیم راه دور برونددلشان میگیرد
-
@milad91 چ سخت چه رشته ایی خوندی ؟
-
چقد خوب ... الان اومدی تجربی بخونی ؟
-
امروز یه اتفاق جالب افتاد
استاد اومد و اولین جلسه ای بود که بااین استاد داشتیم بعد یهو اومد خب از اون آدمای مذهبی و جاافتاده و باسواد بود ولی درسش اصلا به مذهب ربطی نداره ، خدمات بهداشت جامعه و این حرفاس
بعد خلاصه..همینجوری که اسمارو به ترتیب میخوند یه حضور غیاب کنه و آشنا شه به اسم من رسید گفت بهاره محمدی یهو خودش کل کلاس یه صلوات بلندددد فرستادن... بعد من
یه ذره پاشدم و به نشانه تشکر یه دستی رو سینه گذاشتم و دستی بالا بردم و چرخوندم به نشانه درود به همه کلاس
اصلا یه لحظه احساس امامت کردم
چقد خندیدیم
-
@Mr-Dr-En
اونارو ترمای اخر باید ببینی -
khkjhyhuytf فارغ التحصیلان آلاءreplied to elhame.H on ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۵:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
10/215