هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
SenatOr در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
آسمان ِ آبی یه بار دوچرخه سوار شدم کلاس پنجم
خوردم تو دیوار کلللل صورتم خونی شده بود کارم ب بیمارستان کشید :|
ازونموقع میبینم دوچرخه رو حس بدی بم دس میدهمن بچه که بودم همه ی زندگیممم دوچرخه نارنجیم بود معروف بودم اصن:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: یه بار کلاس سوم بودم جوری زمین خوردم که تمام سر و صورتم خوون بود ولی همون فرداش رفتم باز دوچرخه سواری
-
@Syner جناب گوگلم که کمکی نکرد
-
آسمان ِ آبی نه من دیگ طرف دوچرخه نرفتم
-
دارد صدایت میزنم ... بشنو صدایم را
بیرون بکش از زندگی و مرگ ، پایم را
.
هیچم ولی دارم عزیزم " هیچ " را از تو
مستی م از نوشابه ی مشکی ست یا از تو؟
.
دارم تلو ... دارم تلو ... از " نیستی " مستم
حالا دکارت مسخره ثابت کند هستم !
.
بودم بله مثل جهانی از تصور ها
بودم بله در رختخوابت ، توی خرخرها
.
" بودم " شبیه رفتنت هر صبح از پیشم
بودم شبیه مشت کوبیدن به آجرها
.
روشن شدم مثل چراغی آن ور دیوار
سیگار با سیگار با سیگار با سیگار
.
راه فراری نیست از این خواب پیچاپیچ
از هیچ در رفتم برای گم شدن در هیچ
.
من باختم ... اما کسی جز " ما " نخواهد برد
بوی مرا این آب و صابون ها نخواهد برد
.
حس کن مرا و ذوب شو در داغی دستم
بگذار تا دنیا بداند " هستی " و " هستم "