-
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده است
شاعر نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است
-
دوباره پاییز در راه است
و من انار نیستم
که برسم به دستهای تو
برگم
پر از اضطراب افتادن -
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۵:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله (گریه) خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران...
خدانگهدارتون عزیزان...
-
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۵:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روزی دلمان بهر نگاری خوش بود
آن روز کجا رفت و
امروز کجا ماندیم و
آن یار چه شد؟... -
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۷:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این شعر،یکی از قشنگترین شعرهایی ک تاحالا خوندم...میتونید کاملشو تو نت بخونید
از اصل، دور ماند جهانی به ذوق فرع
ما هم یک آبگینه به خارا زدیم پاعمریست طعمهخوار هجوم ندامتیم
یارب چرا چوموج به دریا زدیم پاطی شد به وهم عمرچه دنیا چهآخرت
زین یک نفس تپش بهکجاها زدیم پاچون اشک شمع در قدم عجز داشتیم
لغزیدنیکه بر همه اعضا زدیم پابیدل ز بس سراسراین دشتکلفت است
جزگرد برنخاست به هرجا زدیم پا -
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حبس در پیله ی خود شوق پریدن داری
-
نوشتهشده در ۲۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط sheydadb37 انجام شده
تو سراب موج گندم تو شراب سیب داری
تو سر فریب اری!!!تو سر فریب داری
#فاضل نظری -
من ندارم سر یاس
با امیدی که مرا حوصله داد -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۹:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
[به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست]**به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوستنه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنیآدم ازوستبه حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوستزخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوستغم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوستپادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوستسعدیا گر بکند سیل فنا خانهٔ عمر (دل)
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پروانه را شکایتی از جور شمع نیست
عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم..... -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیستمی نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیستباز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیستشعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیستچشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیستوقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم، در ایوانی که نیستمی روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست....... -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست......... -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۶:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
آسمان بیدل ندانم تا کجا میراندم
این فلاخن میزند عمریست از دورم به سنگ.... -
خداوند نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش
خیمه در آب و گل آدم زد -
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۳ مهر ۱۳۹۷، ۱۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در نزن رفته ام از خویش
کسی منزل نیست..... -
نوشتهشده در ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#bd6b18)[مرا تا دل بود دلبر تو باشی]
%(#784007)["نظامی"] -
نوشتهشده در ۲۴ مهر ۱۳۹۷، ۹:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
%(#7b0ec4)[غم دل با تو نگویم که نداری غم دل]
%(#7b0ec4)[با کسی حال توان گفت که حالی دارد…!]%(#7b0ec4)[“سعدى”]
-
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده استاو چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است......